مراتب مناجات و رازگويي


نمازگزاري كه پروردگارش را مناجات مي كند، گاهي نجوا و رازگويي او بدون هر گونه واسطه اي از قبيل حجاب و فرستاده، تحقق مي پذيرد و گاهي نجواي او از فراسوي حجاب است و زماني با وساطت فرستاده و رسول صورت مي گيرد. چنان كه خداي سبحان هنگام مكالمه با بنده ي خويش، جز با يكي از سه نحو سخن نمي گويد. اين مطلب را در سوره ي «شوري» چنين بيان فرموده است: (و ما كان لبشر أن يكلمه الله



[ صفحه 91]



الا وحيا أو من وراء حجاب أو يرسل رسولا فيوحي باذنه ما يشاء انه علي حكيم). [1] .

علت سه قسم بودن ارتباط مزبور آن است كه موجود ممكن همواره از تكلم يا استماع بدون واسطه ناتوان است تنها برخي از نوادر روزگار، احيانا در خور پذيرفتن وحي بدون واسطه هستند، و چون سخن گفتن بنده با مولاي خود متفرع بر تكلم خدا با او از طريق يكي از سه راه مزبور است، تكلم بنده با خدا نيز به يكي از سه نحو ميسر است. در اين باره ناچار دو نكته را متذكر مي شويم:

يك. خدايي كه ميان انسان و دل او حايل است، [2] از نمازگزاري كه با همه ي وجود به مناجات او پرداخته، نزديك تر از خود او به خويش است، چه رسد به غير؛ از اين رو از جانب خداوند هيچ واسطه و حجابي در كار نيست، بلكه واسطه و حجاب از جانب شنونده اي است كه همواره گوش فرامي دهد.

دو. حجاب منتفي در قسم اول از اقسام سه گانه ي حجاب، نسبي است يعني نسبت به دو قسم ديگر كه يكي قسم دوم بود كه ارتباط از فراسوي حجاب باشد و ديگري قسم سوم، جايي كه واسطه رسول باشد حجاب منتفي است، ولي در مقايسه با خود، به ناچار آن نيز حجاب است؛ زيرا «ممكن» است و ممكن محدود همه ي هستي آن، حد و تقيد و تشخص آن، همگي حجابي است از شهود وجود خالص مطلق و آن كسي كه از هر گونه حد، منزه و از هر گونه قيد مبراست. بنابراين، حجابي بين نمازگزار و بين خداي سبحان جز خودش وجود ندارد. [3] چنان كه برخي نصوص بدان اشاره مي كند.



[ صفحه 92]



از اينجا مي توان گفت كه سخن گفتن [بنده با خداي سبحان] تنها از پشت حجاب ميسر است، نجواي با او نيز چنين است. صاحب فتوحات، تنها مناجات را منحصر به فراسوي حجاب دانسته است. [4] گرچه حق اين است كه انحصار، از هر دو ناحيه ي سخن گفتن و نجواست. و منشأ حجاب در هر دو عبارت است از قصور و ناتواني موجود ممكن. حتي اگر ممكن به مرحله ي فنا هم برسد و خودش را مشاهده نكند، باز قصور دارد؛ زيرا اساسا ذات محدود ممكن، گرچه در حال فنا مشهود نيست، ولي به هر حال معدوم هم نيست، وگرنه «فنا» كمال به حساب نمي آمد، پس موجود است و وقتي موجود باشد حكم خاص خود، يعني حجاب بودن را خواهد داشت. اين سخن قابل دقت است.

بنابراين، وقتي گونه هاي مناجات، و اصل حاكم در آنها، كه مناجات از فراسوي حجاب باشد، روشن شد و معلوم گرديد كه حجاب امري نسبي است نه نفسي، معناي مخاطب قرار دادن حق تعالي در جمله ي (اياك نعبد و اياك نستعين) روشن مي شود، و نيز معناي دعاي شفاهي در (اهدنا الصراط المستقيم) به دست مي آيد؛ چنان كه راز توجه به مقربان و دوستان خدا در آغاز و پيش از ورود به نماز آشكار مي گردد؛ [5] زيرا خطاب و دعا براي بيشتر مردم، بلكه تقريبا همه ي آنان، جز از فراسوي حجاب ميسر نيست، گرچه اين حجاب از ناحيه ي خود آنان است نه از جانب خداي سبحان. اما گروه اندكي كه خداوند آنان را خالص براي خود برگزيده است، گرچه حجاب مركب و انباشته ندارد، ولي باز مبتلا به حجاب بسيط اند كه همان خود مناجات كننده باشد.

آنچه گفته شد بخشي از رازهايي بود كه به ندا و نجوا و گونه هاي مختلف آن و يا



[ صفحه 93]



به محتواي سوره ي حمد بازمي گشت، با اين كه اصل ستايشگري از آموخته هاي خداي سبحان است؛ زيرا اگر خداوند شناخت حمد و ستايش را از بندگانش دريغ مي ورزيد، با توجه به اين كه با هديه و بخششهاي پي در پي، آنان را مورد آزمايش قرار داده و نعمتهاي فراوان و پشت در پشت برايشان ارزاني مي دارد، بندگان در هدايا و بخششهاي او تصرف كرده و هيچ ستايشي به عمل نمي آوردند و در گستره ي روزي وي قرار مي گرفتند و هيچ شكر او نمي گذاردند؛ و اگر چنين باشند از حدود انسانيت خارج و به مرز و محدوده ي چهارپايان وارد مي شدند، چنان كه خداوند سرگذشت آنها را در كتاب سراسر حكمت خويش اين گونه وصف فرموده است: (ان هم الا كالأنعام بل هم أضل سبيلا). [6] مولايمان حضرت سجاد عليه السلام در صحيفه ي سجاديه نيز به اين نكته اشاره دارد. [7] بنابراين، ستايشگري و حامد بودن، فصل مقوم و پاياني انسان است؛ يعني انسان عبارت است از «ناطق حامد».


پاورقي

[1] سوره ي شوري، آيه ي 51؛ و هيچ بشري را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز از راه وحي، يا از فراسوي حجابي، يا فرستاده اي بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحي نمايد، آري، اوست بلند مرتبه ي سنجيده كار.

[2] (واعلموا أن الله يحول بين المرء و قلبه) (سوره ي انفال، آيه ي 24).

[3]

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست

تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز.

[4] فتوحات مكيه، ج 1، ص 410.

[5] ر. ك: جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 2 و 3، ح 2237.

[6] سوره ي فرقان، آيه ي 44.؛ آنان جز مانند چهارپايان نيستند، بلكه گمراه ترند.

[7] ر. ك: صحيفه سجاديه، دعاي اول، در ستايش.


بازگشت