نقش اخلاص و عقل


عقل نظري مرز بين حق و باطل نظري را جدا مي سازد، چنان كه عقل عملي، ميان حق و باطل عملي را امتياز مي دهد. بنابراين، كسي كه اخلاص مي ورزد خردمند است، و كسي كه از خرد بهره اي ندارد، اخلاص پيشه نيست، از اين رو ريا مي كند. چنان كه خردورز رياپيشه نيست و رياكار، از خرد بي بهره است.

مدار سخن، روايتي است كه ابوالفتوح رازي در تفسير خود از حذيفه بن يمان نقل كرده است، وي گويد: از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره ي اخلاص پرسيدم، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: همين پرسش را از جبرئيل نمودم، جبرئيل گفت: من هم از خداوند متعال پرسيدم، حق تعالي فرمود: «الاخلاص سر من سري أودعه في قلب من أحببته» [1] ؛ اخلاص رازي از نهان من است كه آن را در قلب آن كس كه دوستش مي دارم، به سپرده مي گذارم.

سبب آن است كه خداي سبحان وقتي بنده ي سالك را دوست بدارد، او از آنچه خداي سبحان به زبان دوستش - يعني محبوبش رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم - نازل كرده پيروي مي كند، و وقتي از محبوب خدا صلي الله عليه و آله و سلم پيروي كرد، محبوب خداوند متعال مي شود، زيرا پيروي از محبوب محبوبيت مي آورد، چنان كه خداي تعالي فرمود: (قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله) [2] بنابراين، وقتي ره پوي شايسته، محبوب خداوند گردد، تحت نويدهاي قرب ولايي قرار مي گيرد، زيرا خداوند سبحان به كسي كه با انجام دادن نوافل به او نزديك مي شود و محبوب او مي گردد، وعده داده اموري را



[ صفحه 73]



عطا كند كه نبايد از آن غافل شد؛ مثلا وعده داده است كه گوش بنده ي تقرب جو مي شود تا با آن بشنود، و چشم او مي گرددتا با آن ببيند و....

از ديگر نويدها، همان چيزي است كه از حديث حذيفه استفاده مي شود كه خداوند راز خويش را - كه همان اخلاص است - در دل محبوب خويش به وديعه مي گذارد.

بنابراين، اخلاص كه نقشي اساسي در نيت دارد، رازي ملكوتي است كه جز آن كس كه خدا دوستش مي دارد، كسي بدان دست نمي يازد، و خداوند هيچ كس را دوست نمي دارد، جز آن كس را كه با نوافل و مستحبات به او نزديك گردد، و با پيروي از آثار محبوب او -يعني رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم - به او تقرب جويد، همان پيامبري كه با انجام دادن همه ي مستحبات و همه ي واجبات به خداوند بزرگ تقرب يافته است.

بر اين پايه، نيت خود رازي الهي است و جز با طي مراحلي چند، بدان نمي توان دست يافت. نيت در برخي از اين مراحل به عنوان حال غير پايدار، و در برخي مراتب ملكه ي پايدار است، تا سرانجام به مرحله ي اخلاص كه همان سر الهي است منتهي گردد.

همان طور كه محب خدا، تنها وقتي از حبيب او پيروي كرد، محبوب خدا مي گردد، انسان مخلص نيز آنگاه به مقام اخلاص كامل مي رسد كه از كسي [پيامبر] پيروي كند كه خداوند او را براي خويش خالص كرده است، پس او هم به مقام اخلاص محض رسيده و مخلص شده است و كسي كه به اين پايه از اخلاص كامل برسد و مخلص شود، داراي اوصاف و احكام و درجاتي است كه شايد والاترين آن از اين آيات استفاده شود: (سبحان الله عما يصفون - الا عباد الله المخلصين)؛ [3] .



[ صفحه 74]



يعني هيچ كس توان وصف كردن حق تعالي را ندارد جز بندگان خالص شده، تنها اين گروه خداي متعال را آن گونه كه لازمه ي يك شناخت شايسته است مي شناسند، گرچه نتوانند به نهايت شناخت او دست يازند، رسيدن به اين مرتبه از شناخت خود، دست يافتن به گنجينه اي ارجمند و شرافتي بلند است.


پاورقي

[1] جامع أحاديث الشيعة، ج 1، ص 375،ح 772.

[2] سوره ي آل عمران، آيه ي 31؛ بگو اگر خدا را دوست داريد، از من پيروي كنيد تا خدا دوستتان بدارد.

[3] سوره ي صافات، آيات 150 - 160؛ خدا منزه است از آنچه در وصف مي آورند، به استثناي بندگان پاكدل خدا.


بازگشت