عبادتهاي سه گانه


چون ايستگاه هاي مهم در روز قيامت سه موقف است: آتش دوزخ، بهشت و بهشت رضوان، چنان كه خداوند با اشاره به اين سه موقف مي فرمايد: (و في الاخرة عذاب شديد و مغفرة من الله و رضوان) [1] شئون كرداري نفس انسان نيز سه تاست: خشمي كه بديها و ناخوشاينديها را دفع مي كند؛ شهوت و ميلي كه خوشيها را جذب مي نمايد، و عقل عملي كه شوق كمال تام مجرد معقول را دارد. از اين رو پرستش سه قسم و پرستش كنندگان نيز سه دسته اند: گروهي خداي سبحان را از روي ترس از آتش دوزخ مي پرستند؛ چنين عبادتي از نوع عبادت بندگان است، گروه ديگر خداوند متعال را بر پايه آرزوي بهشت عبادت مي كنند؛ اين عبادت حريصان و آزمندان است، و گروهي خداوند متعال را از روي محبت و عشق عبادت مي كنند، اين نوع عبادت، عبادت آزاد مردان و كريمان است.

هر يك از اين سه نوع پرستش صحيح است، گرچه صحيح بودن - آن گونه كه اشاره شد - مراتب متفاوتي از ثواب را داراست؛ زيرا هر يك از اين سه قسم براي خداوند متعال انجام گرفته، نه اين كه خالص براي غير او صورت گرفته باشد، و نه مشتركا براي او و براي غير او، مثلا براي نجات يافتن از آتش، يا براي لذت جويي



[ صفحه 66]



از بهشت.

تفاوت اين سه قسم در اين است: آن كس كه خداي را از روي ترس عبادت مي كند جز خداي را نمي پرستد، ولي چون هنوز از بند غضب رها و آزاد نشده نمي داند كه بايد از معبودش چيزي غير از نجات يافتن از آتش را طلب كند. نيز كسي كه براساس بهشت جويي عبادت مي كند، و غير خدا را نمي پرستد، ولي چون هنوز از قيد و بند شهوت نرسته، نمي فهمد كه بايد از مولاي معبودش چيزي فراسوي رسيدن به بهشت را آرزو كند، و اما خردمندي كه شوق خشنودي مولاي خويش را دارد، او آزادمردي است كه مي فهمد چه مي طلبد.

دليل صحت عبادت قسم اول و نيز قسم دوم اين است كه روايت از فعل اين گروه به «عبادت» تعبير كرده و آنان را عبادت پيشگاني دانسته است كه خدا را پرستش مي كنند، چنان كه اين روايت، عبادت گروه سوم - يعني عبادت آزادمردان - را برترين نوع عبادت شمرده است، پس اگر عبادت غير آنان صحيح و بافضيلت نباشد، عبادت آزادگان و احرار افضل نخواهد بود، شاهدي نيز در اينجا وجود ندارد كه واژه ي «افضل» حمل بر تعيين شود، نه ترجيح. [2] .



[ صفحه 67]




پاورقي

[1] سوره ي حديد، آيه ي 20.

[2] در فرهنگ عرب واژه ي افعل التفضيل گاهي دلالت بر ترجيح و برتري دارد، مانند «افضل» و «احسن» كه به معناي برتر و خوب تر است، در اين استعمال، دو چيز در نظر گرفته مي شود، فاضل و افضل، حسن و احسن كه يكي از آنها بافضيلت و خوب و ديگري بافضيلت تر و خوب تر است، و گاهي دلالت بر يك معنا و به نحو تعيين استعمال مي شود، مانند واژه ي «أولي» در آيه ي (و أولوا الأرحام بعضهم أولي ببعض في كتاب الله) (سوره ي انفال، آيه ي 75، سوره ي احزاب، آيه ي 6)؛ يعني خويشاوندان، طبق كتاب خدا بعضي نسبت به بعضي تعيينا سزاوار و مقدم اند. در اينجا ديگر تصور سزاوار و سزاوارتر نيست، لذا از آن به اولويت تعييني تعبير مي كنند، ولي مقام بحث، از نوع اول است (م).


بازگشت