حديث دوم


آنچه در حديث معراج آمده ويژه ي معراج و مخصوص رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نيست، بلكه غير آن وقت و غير رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم را نيز شامل است، دليل اين سخن، حديثي است كه جابر بن عبدالله انصاري روايت كرده است، وي گويد: با مولايمان اميرالمؤمنين عليه السلام بودم، مردي را در حال نماز ديد به او فرمود: اي مرد! آيا تأويل نماز را مي شناسي؟ در پاسخ گفت: آقاي من، آيا نماز تأويلي جز عبادت دارد؟ فرمود: آري سوگند به خدايي كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم را به نبوت مبعوث فرمود خداوند، پيامبرش را به كاري از كارها برنينگيخت جز آن كه آن كار نمونه، تأويل و تفسير دارد، و همه ي اينها نشانه ي تعبد و بندگي است مرد گفت: آقاي من! اين ها را به من بياموز، فرمود: هنگام تكبيرة الاحرام و شروع به نماز، تأويل نخستين تكبير تو [از تكبيرهاي هفتگانه ي شروع نماز] اين است كه وقتي الله اكبر گفتي به ذهنت چنين خطور دهي كه خداوند برتر از آن است كه به وصف ايستادن يا نشستن آيد، و در گفتن الله اكبر دوم، برتر بودن او را از حركت يا ايستايي به خاطر آوري، و در تكبير سوم، برتر بودنش از جسم يا تشبيه



[ صفحه 54]



به مانند، يا سنجيدن به قياس را به ذهن خطور دهي،و در تكبير چهارم، چنين خطور دهي كه وي برتر از آن است كه اعراض در او حلول كنند يا بيماري ها او را بيازارند، و در تكبير پنجم، از ذهن بگذراني كه او از وصف شدن به جوهر و عرض منزه است، و از حلول در چيزي و يا حلول چيزي در او مبراست، و در تكبير ششم، به خاطر آوري چيزهايي كه بر پديده ها رواست، از قبيل نابودي، انتقال، تغيير از حالي به حال ديگر، همه بر آن ذات مقدس نارواست، و در تكبير هفتم، به ذهنت خطور دهي كه حواس پنجگانه در او حلول نكرده است. اما تأويل كشيدن گردن در ركوع، آن است كه به ذهن خويش چنين خطور دهي: خدايا به تو گرويدم هر چند گردنم را بزني، و تأويل سربلند كردن از ركوع وقتي گفتي «سمع الله لمن حمده، الحمدلله رب العالمين» اين است: آن كسي را سپاس مي گويم كه مرا از نيستي به هستي آورد، و تأويل سجده ي اول اين است كه در حال سجده به ذهنت خطور دهي خدايا مرا از زمين آفريدي، وقتي سر از سجده برداشتي تأويلش آن است كه مرا از زمين بيرون آوردي؛ تأويل سجده ي دوم آن است كه مرا دگر بار به زمين برمي گرداني؛ و تأويل سر برداشتن از سجده ي دوم آن است كه به قلبت خطور دهي بار ديگر [هنگام قيامت] مرا از خاك بيرون مي آوري.

تأويل نشستن [هنگام تشهد] بر جانب چپ و بالاتر قرار دادن پاي راست وبر نشيمن گاه چپ نشستن آن است كه به قلبت بگذراني بار خدايا حق را بپا داشتم و باطل را ميراندم؛ و تأويل تشهد تو، تجديد ايمان، بازگشت به اسلام و اقرار به برانگيخته شدن پس از مرگ است، و تأويل قرائت ذكر تشهد، بزرگوار شمردن پروردگار سبحان و بزرگ تر دانستن اوست از آنچه ستمگران و الحاد پيشگان مي گويند، و تأويل سلام در «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» خواستن رحمت از خداي سبحان است، پس معناي سلام چنين است: براي شما از عذاب روز قيامت ايمني است. اميرمؤمنان عليه السلام سپس فرمود: كسي كه تأويل نمازش را اين گونه نداند،



[ صفحه 55]



نمازش كمبود دارد و ناقص است. [1] .


پاورقي

[1] جامع أحاديث الشيعة، ج 5، ص 60، ح 2379؛ بحارالانوار، ج 81، ص 253.


بازگشت