اسرار مقدمات نماز


شايد تفاوت ميان راز، حكمت، و ادب به گوش شما خورده باشد، چون راز عبادت



[ صفحه 29]



- همچون نماز - چيزي است كه به عالم ملكوت و برتر از آن برمي گردد آنچه به درون و باطن عبادت مربوط مي شود. اما حكمت عبادت، همان هدف و نتيجه اي است كه بر آن مترتب مي گردد، از قبيل عروج، نجات از ناشكيبايي، و.... اما ادب عبادت - مانند نماز - مسائلي است كه به اوصاف و احوال نمازگزار بازگشت مي كند كه بايد حضور قلب و خشوع قالب داشته باشد، پيوسته در ذكر باشد و از توجه به غير معبود خود را حفظ كند و همچنين ساير صفات ظاهري معهود و لازم را (از لباس و مكان و...) مراعات نمايد و روشن است كه اين امور از اسرار نيست، پس ميان آداب و اسرار نماز تفاوت است.

بله جز به حفظ آداب نماز نمي توان به اسرار آن دست يافت. بنابراين، آداب نماز همان علتهاي آماده ساز و اسباب كمك رسان در رسيدن به پاره اي از اسرار نماز است؛ زيرا رسيدن به باطن ممكن نشود جز براي كسي كه خاطر او پاك و درون او صاف و دل او سالم باشد. همان گونه كه ظاهر قرآن را جز آن كس كه از حدث پاك باشد نمي تواند مس كند، و باطن قرآن را جز كسي كه از آلودگيهاي گناه منزه باشد مس نمي كند، ظاهر نماز را نيز جز با وضو يا غسل نمي توان بجا آورد، و باطن آن را نيز نمي آورد جز پاك چشمي كه در نماز از آلودگي توجه به غير معبود مبراست. زيرا ميان شاهد و مشهود تناسب لازم است، و كسي كه در حجاب و پنهاني فرورفته در نشئه اي است كه نمي تواند مافوق آن را بنگرد، از اين رو حس نمي تواند آنچه را خيال مشاهده مي كند بنگرد، و خيال نيز آنچه را عقل مشاهده مي كند نمي نگرد.

چون راز نماز از آداب آن جداست، مانند جدا بودن راز نماز از حكمت آن، لازم است از خصوص رازهاي نماز بحث شود نه از آداب آن. گرچه غزالي خود را به زحمت انداخته و بسياري از بزرگان چون زين الدين حلي، مشهور به شهيد دوم (965 - 911 ق) و مولي محسن كاشاني ملقب به فيض و جز آنها از متأخران،



[ صفحه 30]



با وي موافقت نموده اند و [در سلسله ي اسرار نماز] از حضور قلب، اخلاص نيت و ساير چيزهايي كه يا به آداب نماز برمي گردد و يا به اوصاف نمازگزار بحث كرده اند، ولي اينها كجا و بحث از اسرار نماز و جوانب آن كجا؟ زيرا راز راه همواري كه به نماز ختم مي شود، غير از سر راه پو و نمازگزار است، و به راز نماز جز باطن نمازگزار راه نمي پويد، زيرا در عمل بين راه و راه پو تناسب لازم است، مانند لزوم تناسب ميان عالم و معلوم در نگرش و نظر.

باري گرچه اين سخن در مقدمه گذشت كه عقل را در اثبات اسرار، مانند نقل و كشف، دخالتي است ولي محدوده ي دخالت و راه يابي عقل جايي است كه به مسئله ي عام، كلي، مطلق و خالص برگردد. اما در موارد خاص، جزئي، مقيد و موارد مخلوط، دخالتي براي عقل نيست، زيرا براهين عقلي كه از مقدمات كلي گرفته مي شود در امر جزئي و خاص جاري نمي گردد.

بله، عقل مي تواند خطوط اساسي را بيان كند، تا امور جزئي كه از طريق نقل و شهود به دست مي آيد، نتواند آن را بشكند. آنچه در اثبات راز ويژه براي هر عبادت مخصوصي مهم است، نقل معتبر است و يا كشفي كه از آميزه ي تمثل شيطاني يا نفساني، خالص باشد؛ اهل كشف، براي آن ميزان مخصوصي دارند كه كشف را با آن مي سنجند، همان گونه كه اهل نقل را براي نقل، ميزان درستي است كه نقل را با آن مي سنجند.


بازگشت