تاثير نماز در تمركز فكر


توجه و خشوع در نماز وسيله اي است براي پرورش حضور ذهن و تمركز حواس كه در زندگي بسيار حايز اهميت است و مي توان گفت كه بيشتر موفقيتهاي انسان در نتيجه همين تمركز فكر و توجه كامل و حضور ذهن است.

ويليام مورتن مارستن متخصص در روان شناسي مي گويد:



[ صفحه 89]



افراد موفق كساني هستند كه مي توانند در امري تمام افكار خود را متمركز كنند و تمام دانستنيهاي خود را درباره ي آن بياورند و به كار بندند. به راستي اگر روح و فكر ما بطور كامل در نقطه اي متمركز شود يا براي امري به كار افتد نيروي شگفت انگيز و فوق العاده اي مي آفريند.

ويليام جيمز كه پدر روان شناسي جديد محسوب مي شود، مي گويد:

فرق بين افراد نابغه با ديگران، يك موهبت فطري نيست؛ بلكه مربوط به توجه كاملي است كه به موضوعات و نتيجه هاي آن مبذول مي دارند و ميزان نبوغ بستگي به ميزان و درجه تمركز افكار شخصي دارد.

در مورد اينكه چگونه مي توان اين نيرو را در خود ايجاد كرد ويليام مولتن در مجله «ريدرز دايچست» مي نويسد:

اين نيرو (تمركز فكر) به وسيله تمرين به دست مي آيد و البته تمرين احتياج به شكيبايي و پايداري دارد. وقتي توانستي افكارت را پي در پي 50 يا 100 بار در موضوعي متمركز كني لاجرم ساير افكار و خاطره ها جاي خود را به موضوع مورد نظرتان خواهد داد. سرانجام عادت خواهي كرد كه در هر امري با اراده خود ذهن را متمركز سازي.

از تمام مطالب فوق نتيجه مي گيريم كه نماز بهترين وسيله براي پرورش تمركز فكر و حواس در انسان است. زيرا نمازگزاري كه مي كوشد با تمام قدرت افكار خود را در يك جا جمع كند تا نمازش با



[ صفحه 90]



خشوع و حضور قلب باشد، بدون ترديد اين عمل در وي عادت مي شود و مي تواند در هر موردي تمام افكار خود را متمركز سازد و در نتيجه به ترقيات و اكتشافات مهمي نايل گردد.

در تأييد بيشتر اين موضوع، ويليام مولتن مي گويد:

بهترين راهي كه توجه و التفات را در انسان زياد مي كند اين است كه فكر و جسم هر دو با هم كار كنند.

و مي بينيم كه نماز در اسلام عبارت است از عمل فكر و جسم با هم. زيرا نمازگزار در حالي كه تمام افكار و توجهش به خداست به ركوع و سجود و قيام و قعود مي پردازد.

و بالاخره دكتر كارل مي گويد:

به نظر مي رسد كه نيايش، وضع فكري آدمي را از سطحي كه به اقتضاي توارث و تعليم و تربيت به دست آورده، بالاتر مي كشد. [1] .


پاورقي

[1] طب روحاني، دكتر عبدالكريم بي آزار شيرازي، ج 3.


بازگشت