فطرت خداجويي و پرستش از ديدگاه روان شناسان و جامعه شناسان جهان


بسياري از دانشمندان و محققان با بررسي درباره ابعاد روح انسان به اين نتيجه رسيده اند كه آدمي داراي يك بعد اصيل روحي؛ يعني حس پرستش، يا حس قدسي است كه سرچشمه گرايش به دين و مذهب است. [1] .

از جمله رنه دكارت، فيلسوف مشهور اروپا، درباره فطري بودن خداجويي و پرستش مي گويد:

در نهاد من شعور به وجود ذات كاملي هست و اين شعور از نظر وضوح و صراحت با شعور به اينكه مجموع زواياي مثلث برابر دو قائمه است، ذره اي فرق ندارد پس حتما خدا وجود دارد.

دكتر الكسيس كارل مي گويد:

احساس عرفاني (خداگرايي و پرستش) جنبشي است كه از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است و يك غريزه اصلي است. [2] .

ارنست رنان، فيلسوف فرانسوي، در باب فطري بودن پرستش مي گويد:

ممكن است روزي هر پديده اي از پديده هاي جهان و هر لذتي از لذايذ حيات و هر نعمتي از نعمتهاي زندگي يك روزي متلاشي و نابود گردد و ممكن است بشر روزي علم و صنعت؛ بلكه نيروي عقل را از دست بدهد ولكن محال است عقيده ديني (عبادت و پرستش) متلاشي گردد و از بين برود. [3] .

ميشل فاراده، دانشمند شهير انگليسي، مي گويد:



[ صفحه 19]



من به پيشگاه خداوند بزرگ پيشاني مسكنت مي سايم و زانوي اعتراف به زمين مي زنم، تنها به او كه فطرت من، احساس و شعور باطنم و همه نظامات علوم و قوانين جهان به وجود او شهادت مي دهند، مي انديشم. [4] .

واين. يو. اولت، طبيعي دان نامي آمريكا، مي گويد:

ايمان به خداوند جزء ضروري وجود انساني است و اعتراف به مبدأ متعال در اعماق روح آدمي ريشه دارد، ما هر چند آن عامل حسي دروني و كيفيت احساس و درك فطري و شعور باطن را نتوانيم با حواس ظاهري درك و تجربه كنيم و يا نتوانيم احساس خود را به حواس ظاهري ديگران جلوه گر سازيم، ولي هرگز نمي توانيم احساس دروني فطري و شعور باطن خود را هر چند كه ديگري ببيند، پنهان كنيم. [5] .

تاله گي دونه تن، مي نويسد:

حس پرستش يكي از عناصر اوليه ثابت و طبيعي روح انساني است، اصليترين و ماهويترين قسمت آن به هيچ وجه از رويدادهاي ديگر قابل تبديل نيست؛ بلكه نحوه ادراك فطري والاي عقلي است كه يكي از چشمه هاي آن از ژرفاي روان ناخودآگاه فوران مي كند. [6] .

پروفسور كارل گوستاو يونگ، در كتاب روان شناسي و دين مي نويسد:

طبيعت آدمي به گونه اي خلقت يافته است كه خود به خود نسبت به (پرستش) خدا بطور ناخودآگاه در خود،



[ صفحه 20]



احساس عطش و عشق مي كند، از اين رو اگر به صراط مستقيم توحيد هدايت نشود، در برابر معبودهاي كاذب (بتها و...) سر تعظيم فرود مي آورد تا آن عطش دروني خود را پاسخگو باشد. [7] .

انيشتن، فيزيكدان بزرگ قرن بيستم، حس مذهبي را عامل پيدايش علوم مختلف و هنرهاي گوناگون دانسته و در اين رابطه مي گويد:

زيباترين و عميقترين احساسي كه ممكن است به ما دست دهد، حس عرفاني است. اوست كه تخم همه علوم واقعي را در دلها مي نشاند. [8] .

آري تمام سخنان فوق الذكر نشانگر اين حقيقت مسلم است كه در انسان به طور فطري و ذاتي خداگراست و پرستش و نيايش جزء لاينفك خمير مايه و سرشت اوست و آن را به هيچ عنواني نمي توان از او جدا ساخت. چرا كه اين فطرتي است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده و دگرگوني در آفرينش پروردگار نيست (فطرة الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله). اين است دين و آيين محكم و استوار (ذلك الدين القيم)، ولي اكثر مردم نمي دانند (ولكن اكثر الناس لا يعلمون).

اما اينكه پس چگونه در اين ميان عده اي به نداي فطرت پاسخ مثبت نداده و از اين امر (فطرت و پرستش) روي گردانند، مسأله اي است جدا، چه اينكه اينان يا از جاده اصلي فطرت پرستش منحرف شده اند و يا اينكه توجه اين عده به يك يا چند نوع اميال غريزي خويش بيش از حد لازم و بيشتر از توجه به معنويات بوده است و همين توجه بيش از نياز به اميال و بي توجهي به معنويت موجب ضعف و ناديده گرفتن فطرت خداجويي و پرستش گشته است. به



[ صفحه 21]



عنوان مثال دانش آموزي كه در ميان تمام درسهايي كه بايد امتحان بدهد، علاقه و توجه بيشتري به درس ورزش دارد، معمولا در همين درس بيشترين امتياز و نمره را كسب مي نمايد و از پرداختن بيشتر به ساير دروس، بازمانده و نمرات كمتري بدست مي آورد، به عبارت دقيقتر توجه بيش از حد اين دانش آموز به ورزش، استعداد او را در ديگر رشته ها به ضعف و ركود مي كشاند. همين طور كساني كه تمام وقت و هم خود را روي ارضاء اميال و خواسته هاي غريزي و نفساني خود صرف مي كنند، نبايد از اينان انتظار داشت كه گرايش به خدا و عبادت او را در سر داشته باشند.

به قول معروف؛ كسي كه با اتومبيل در جاده تهران - قم حركت مي كند، نبايد انتظار داشته باشد كه سر از مشهد مقدس درآورد.

حال كه بر خواننده دقيق النظر و حقيقت جو، اين امر به ثبوت رسيد كه پرستش و عبادت، فطري و غير اكتسابي است، مي پردازيم به اين سؤال كه اساسا چرا بايد نماز بخوانيم و خدا را پرستش و عبادت نماييم؟ مگر خداي بي نياز، نيازي به نماز و عبادات ما دارد؟! پاسخ تفصيلي سؤال فوق را در فصل بعد خواهيد يافت.



[ صفحه 24]




پاورقي

[1] حس مذهبي يا بعد چهارم روح انساني، تاله گي دونه تن و فطرت استاد مطهري.

[2] نيايش، دكتر كارل، ص 16 و 24.

[3] ارمغان نسل جوان، علي متجري، ص 26.

[4] جوانان چه مي پرسند، محمدعلي عالمي.

[5] همان.

[6] حس مذهبي يا بعد چهارم روح انساني، تاله گي دونه تن، ص 16.

[7] روان شناسي و دين، دكتر يونگ.

[8] جهاني كه من مي بينم، آلبرت انيشتن.


بازگشت