مقدمه


عبادت و پرستش، ريشه در اعماق جان و فطرت [1] انسان دارد و (فطري بودن پرستش) پاسخي است درمان بخش به نياز و خواست بشر؛ زيرا كه در يك بررسي كوتاه درمي يابيم كه ميان دستگاه تكوين و تشريع، همگاني ويژه اي وجود دارد و اين دو مكمل يكديگرند.

آنچه در شرع آمده است و شارع مقدس آن را بيان نموده، حتما ريشه در فطرت انسانها دارد. به عبارت ديگر با توجه به اينكه از خداي حكيم كار عبث و بيهوده سر نمي زند، فرماني كه براي انسان صادر مي كند اين طور نيست كه مثلا در فرمان تكويني بگويد: انجام بده و در فرمان تشريعي بگويد انجام نده. [2] لذا مي بينيم بنا به فرموده قرآن و احاديث متعدد، در زمينه فطري بودن دين و پرستش و مطابق تحقيق و بررسي دانشمندان روان شناس، در نهاد آدمي نيروي بسيار مرموزي وجود دارد كه ناخودآگاه او را به سوي خداجويي و پرستش سوق مي دهد. مكانيسم سرشت آدمي به مصداق آيه «نفخت فيه من روحي» چنان ساخته و پرداخته شده است كه اگر انسان داراي فطرتي پاك و سالم



[ صفحه 12]



و دست نخورده باشد، ناخودآگاه به سوي خدا حركت مي كند و در برابر عظمت كبريايي اش سر تعظيم فرود مي آورد.

فطرت پرستش، چيزي آموختني و اكتسابي نيست، زيرا هر يك از انسانها (حتي اگر خداي يكتا را نيز پرستشگر نباشند) بطور ناخواسته بالاخره به نوعي پرستش و مذهب روي آورده و سعادت خود را در سايه آن جستجو كرده اند. هر چند كه اين گونه پرستش انحراف از فطرف پاك آدميان است. مرحوم استاد علامه طباطبايي در تفسير مشهور خود، الميزان، ج 1، در اين باره مي فرمايد:

وقتي كه فطرت از سيطره عوامل انحرافي سالم بماند، خود به خود، بر نيازمندي خود به هدايت نوع سوم (وحي - قرآن) گواهي مي دهد و نفس انسان از طريق فطرت، وجود غايبي كه سلسله علل به او ختم مي شود، اذعان دارد و همانگونه كه هيچ يك از اجزاء پيكر انسان، بدون فايده آفريده نشده اند، فطرت آدمي نيز بي جهت در آدمي اعاده نگشته است و اين فطرت همان است كه ما را به سوي (توحيد - نبوت - معاد) راهبري مي كند و اين سه، خود از اصول دينند كه انسان از طريق فطرت بدانها اذعان دارد.

بنابراين، با توجه به مطالب فوق و اينكه ريشه همه اعتقادات و برنامه هاي عملي اسلام در درون انسان ها نهفته است، نماز نيز كه در تعاليم اسلامي از آن به عنوان ستون دين ياد شده است، در نهاد پاك هر انساني وجود داشته و از فطرت پاك او سرچشمه مي گيرد.



[ صفحه 13]




پاورقي

[1] كتاب قاموس اللغة در تعريف فطرت مي نويسد: «فطرت، آن خلقت ويژه اي را گويند كه ذات نوزاد در رحم مادر با آن تكون مي يابد.» نيز در كتاب اقرب الموارد مي نويسد: «فطرت عبارت است از صفتي كه نوزاد بدان متصف است. صفت طبيعي بشر كه همراه آن از مادر تولد يافته و قدم بر جهان مي گذارد.».

[2] تفسير نمونه، ج 16.


بازگشت