به جاي نماز، براي كسي كه نمي تواند نماز بخواند


دستم بگرفت و پا به پا برد.

اصلاً فراموش نمي كنم خيلي از احكامم رو، مادرم يادم داد. من هم باهاشون راحت بودم، هر سوالي داشتم، بدون خجالت مي پرسيدم.

يك روز كه خودش مي خواست بره مسجد، سجاده من رو پهن كرد و گفت: دخترم! من رفتم، تو كه فعلاً از مسجد معافي، ولي اين چند روز، كه نبايد نماز بخوني و وارد مسجد بشي، مستحبه وضو بگيري و لباس تميز بپوشي و به مقدار نمازت، روي سجادت بشيني و به ياد خدا باشي. [1] .



[ صفحه 35]




پاورقي

[1] توضيح المسائل امام خميني (ره)، مسأله 476.


بازگشت