وصف دلباختگان


هر چند امام علي عليه السلام خود پيشواي عابدان و فخر ساجدان و سرمشق سالكان و خداپرستان است و در توصيف عبادتهاي بي نظير او بايد كتابها نوشت و درنگها داشت، اما شنيدن وصف بندگان خدا و چگونگي و حال و هواي خداپرستان شيدادل، از زبان مولاي عاشقان و عارفان، لذتي ديگر دارد.

آن حضرت، در گله از بي حالي و سستي برخي از يارانش در دل سپردن به خدا، و در مسير شوق آفريني براي توجه بيشتر به معبود، از «اصحاب محمد» ياد مي كند، تا اين ياد چراغ شوق را در دل اينان نيز برافروزد. مي فرمايد:

«من اصحاب پيامبر را ديده ام. شما را شبيه آنان نمي بينم! آنان در حالي صبح مي كردند كه از عبادت شبانه و شب زنده داري و راز و نياز با خدا، ژوليده موي و غبارآلود بودند، پيشاني و چهره بر خاك مي نهادند، و از ياد قيامت، چنان شعله ور بودند كه گويي روي گدازه ي آتش ايستاده اند، از سجده هاي طولاني پيشاني هايشان پينه مي بست، هر گاه نام خدا را مي شنيدند، اشكهايشان جاري و صورتهايشان خيس مي شد، و آن گونه كه درختان هنگام وزيدن باد در يك روز طوفاني خم و راست مي شوند، كج و راست مي شدند، و همه از ترس عقاب الهي و اميدواري به پاداش خداوند بود.» [1] .



[ صفحه 26]



در كلامي ديگر، در توصيف اصحاب باوفايش كه در نبردهاي پيشين به شهادت رسيده بودند و ياد كرد حالات عرفاني و عبادي آنان مي فرمايد:

«از بس گريسته بودند، چشمانشان آسيب ديده بود، از روزه داري، شكمهايشان خالي بود، از دعا و نيايش بسيار، لبهاي خشكيده داشتند و از بس شبها بيداري كشيده و به عبادت پرداخته بودند، چهره هايي رنگ پريده داشتند كه غبار خشوع بر سيمايشان نشسته بود...». [2] .

پرستش فرشتگان الهي نيز كه مي تواند الگويي براي انسان باشد كه مدعي است برتر از فرشته است؛ در كلام مولا جلوه ي خاصي دارد. آن حضرت، با توصيفي از عبادت فرشتگان نيز، در پي برافروختن شوق نيايش و پرستش و ستايش در دل و جان انسان است. در اين سخن او كه خطاب به پروردگار است چنين مي خوانيم:

«و آن فرشتگان، با جايگاه و منزلتي كه نزد تو دارند و همه ي دل و جان و عشقشان نزد توست، و طاعت بسيار در آستان تو دارند و از فرمان تو كمتر غافل مي شوند، اگر كنه آنچه را از تو براي آنان پنهان است مشاهده مي كردند، كارها (و عبادتها) ي خود را ناچيز شمرده، خويشتن را بر اين كوتاهي سرزنش مي كردند و مي فهميدند كه آن گونه كه شايسته ي توست، تو را عبادت و اطاعت نكرده اند.» [3] .

هر چه شناخت و معرفت و محبت نسبت به خدا و درك عظمت او بيشتر شود، اعمال و عبادات، كوچك شمرده مي شود. فرشتگان الهي از اين جهت است كه خود را در عبادت، قاصر مي دانند و اگر اولياي الهي با



[ صفحه 27]



همه ي نيايشها و عبادتهايشان همواره به كوتاهي و قصور خود اعتراف مي كنند و استغفار بر زبان دارند، به سبب درك بيشتر از بزرگي خداست.



عاصيان از گناه، توبه كنند

عارفان از عبادت، استغفار



فرشتگان الهي با آنكه پيوسته در حال عبادت خدايند، و به تعبير حضرت علي عليه السلام، گروهي همواره در ركوع اند، گروهي پيوسته در سجودند و هرگز از عبادت خسته نمي شوند، در عين حال هرگز احساس عجب و غرور نمي كنند و آن همه پرستش را چيزي نمي شمارند، «نه عجب بر آنان چيره مي شود، نه عبادتهاي گذشته ي خود را زياد مي شمارند.» [4] .

خود آن امام بزرگوار، كه سرحلقه ي عارفان و اسوه ي عابدان است، عبادتهاي خويش را در پيشگاه خداوند، ناچيز مي شمارد و از كمي زاد و ره توشه و طولاني بودن راه، با حسرت و آه ياد مي كند: «آه، من قلة الزاد، و طول الطريق». [5] .

يكي از بهترين عوامل تربيت كننده و رشد دهنده، مطالعه ي شرح حال بزرگاني است كه از صفاي باطن و اخلاق نيكو و حالات خوش عبادي برخوردار بوده اند. از اين جهت، براي الهام گرفتن از دلدادگان خدا، آشنايي با سيره ي آنان مفيد است. امامان ما نيز گاهي از عبادتهاي فراوان علي عليه السلام ياد مي كردند و مي فرمودند: كيست كه بتواند مثل او عبادت كند؟!



[ صفحه 28]




پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه ي 97: «لقد رأيت أصحاب محمد صلي الله عليه و آله فما أري أحدا يشبههم منكم، لقد كانوا يصبحون شعثا غبرا و قد باتوا سجدا و قياما، يراوحون بين جباههم و خدودهم...».

[2] نهج البلاغه، خطبه 121: «مره العيون من البكاء، خمص البطون من الصيام، ذبل الشفاه من الدعاء، صفر الالوان من السهر علي وجوههم غبرة الخاشعين.».

[3] نهج البلاغه، خطبه ي 109: «و أنهم علي مكانهم منك و منزلتهم عندك... لو عاينوا كنه ما خفي عليهم منك، لحقروا أعمالهم و لزروا علي أنفسهم، و لعرفوا أنهم لم يعبدوك حق عبادتك و لم يطيعوك حق طاعتك.».

[4] نهج البلاغه، خطبه ي 91 (خطبه ي اشباح): لم يتولهم الاعجاب فيستكثروا ما سلف منهم».

[5] نهج البلاغه، حكمت 77.


بازگشت