نماز اول وقت


مأمون خليفه ي ستمكار عباسي هر بار با حيله اي سعي مي كرد امام رضا عليه السلام را شكست دهد و از ابهت او در ميان مسلمانان بكاهد. يك روز مأمون دانشمندان ورزيده اي را انتخاب كرد و از آنها خواست تا در جلسه اي كه او تشكيل مي دهد از امام رضا عليه السلام سؤالاتي بپرسند تا امام از جواب دادن بازماند و به عظمت امام شكستي وارد شود. جلسه آغاز شد و دانشمندان هر يك سؤالاتي مطرح مي كردند. امام نيز با بيان شيواي خود جواب يك يك دانشمندان را به خوبي مي داد و آنان ناچار به اظهار عجز و ناتواني در مقابل امام مي شدند.

اين جلسه تا ظهر ادامه يافت. ناگهان در اين جلسه ي مهم و در بين بحث، امام فرمودند: «وقت نماز است...» «عمران» از دانشمنداني كه مشغول بحث با امام بود گفت: «سرور من! پاسخ مرا ناتمام نگذار كه در حال تسليم شدنم و آماده ي پذيرش سخن شما.» امام فرمود: «نماز مي خوانيم و برمي گرديم.»

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:

خداوند مي فرمايد: من نسبت به بنده ام تعهدي دارم كه اگر نماز را در وقتش بپا دارد او را عذاب نمي كنم و بي حساب، به بهشت مي برم.



[ صفحه 18]




بازگشت