نماز حضرت ميرزا جواد آقا تهراني


از قول فرزندان مرحوم آيةالله ميرزا جواد آقا تهراني، معلم اخلاق و عرفان نقل شده است:

در اهميت دادن به نماز هميشه مقيد و مواظب بودند كه نماز را در اول وقت آن به جا آورند و قبل از ورود وقت نماز، آماده و مهيا براي نماز مي شدند و اگر در محضرشان بودي، بعضا سؤال مي فرمودند كه آيا وقت نماز رسيده يا نه؟

يكي از فرزندان ايشان مي گويد: من در طول مدت عمرم ياد ندارم كه ايشان نماز را از اول وقت بدون عذر به تأخير انداخته باشند، حتي در ماه مبارك رمضان، با حالت كهولت سن كه روزه مي گرفتند، ابتدا نماز مي خواندند، بعد براي افطار حاضر مي شدند.

حتي در مدت دو يا سه ماه آخر عمر شريفشان كه در مريضي به سر مي بردند، مقيد بودند نماز را در اول وقت ممكن،



[ صفحه 36]



بخوانند و حتي در شدت مريضي تا ساعاتي كه به هوش بودند، نمازشان ترك نشد و از وقت ورود نماز سؤال مي كردند، و مهمترين چيزي كه يادشان بود و هميشه متذكر آن بودند، از وقت نماز بود.

يادم هست كه ايشان مي خواستند به سفر حج مشرف شوند، در هنگام خداحافظي به اينجانب سفارشي كه داشتند اين بود كه: «فرزندم! هميشه نمازت را در اول وقت بخوان». وقتي نماز مي خواندند آثار حضور قلب در حالات و سيماي ايشان مشهود و معلوم بود، به طوري كه وقتي سوره ي حمد را قرائت مي كردند در هنگام اداي بعضي جملات، صداي ايشان تغيير مي نمود خصوصا وقتي به جمله ي «اياك نعبد و اياك نستعين» مي رسيدند آن را با صدايي حزين و ندبه كنان مي خواندند و لرزه و رعشه اي در دست و بدنشان مي افتاد كه كاملا محسوس بود.

يكي از آروزهاي ايشان اين بود كه مي فرمودند: دوست دارم خدا مرا به نقطه اي دور، تبعيد كند كه كسي آنجا نباشد و به من هم كاري نداشته باشند و فارغ از همه چيز باشم، تا بتوانم دو ركعت نماز با توجه در پيشگاه او بخوانم (نقل به مضمون).



[ صفحه 37]



يكي ديگر از فرزندانشان مي گويد:

يادم مي آيد كه گاهي ذكر نعمتهاي خداوند منان را مي فرمودند (با يك صداي رقت آور و مهرباني مي فرمودند) ببينيد چه خداي مهرباني داريم يك سوره براي ما بندگان ناقابل خويش نازل نموده است، براي زبان حال ما بندگان با خودش، و آن سوره ي حمد است كه تمام آيات آن از زبان ما خطاب به سوي خداست و اين سوره را براي بيان حال ما نازل فرموده كه هيچ سوره ي ديگري در قرآن اين خصوصيت را ندارد.

در موقع وضو گرفتن، با يك قوري معمولي دو بار و گاهي سه بار وضو مي گرفتند و از اسراف كردن جدا پرهيز داشتند و غساله ي وضو را هم كه در ظرفي جمع شده بود مي فرمودند در باغچه ي خانه بريزيد.

ايشان در طول عمرشان هيچ گاه در محرابي به عنوان امام جماعت راتب نايستادند، فقط در جبهه هاي جنگ كه حضور داشتند. خود ايشان نقل مي فرمودند: وقتي ديدم اين جوانان جان خويش را در طبق اخلاص گذاشته و در راه خدا تا پاي جان آمده اند، وقتي از من ناچيز، يك تقاضا دارند كه برايمان، نماز بخوان، شرمم آمد كه خواسته ي آنان را رد كنم! هميشه



[ صفحه 38]



توصيه مي فرمودند: كه نماز را به جماعت بخوانيد و خودشان هر گاه امكان داشت نماز را به جماعت يا امامت غير انجام مي دادند.

يكي از شاگردان ايشان نقل مي فرمودند كه براي ديدار حضرت آيةالله العظمي اراكي به محضر ايشان رفته بودم، صحبت از آقاي ميرزا جواد آقا تهراني شد. حضرت آيةالله فرمودند: براي آقاي ميرزا، در نماز خلع روح حاصل مي شد.

در وصيتنامه شان توصيه فرموده بودند كه هر كس هر گاه خواست هديه اي براي من بفرستد، نماز هديه كند. (زيرا نماز از بهترين هدايا براي مردگان است). [1] .



[ صفحه 39]




پاورقي

[1] داستانهاي نماز: ص 130 و 132.


بازگشت