لذت اولياي خدا


همان گونه كه عاشق از سخن گفتن با معشوق خود لذت مي برد، نمازگزار از راز و نياز با خداوند، احساس لذت مي كنند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله لذت خود را از نماز اينگونه توصيف مي فرمايد:

«جعل الله جل ثناؤه قرة عيني في الصلاة و حبب الي الصلاة كما حبب الي الجائع الطعام و الي الظمآن الماء و ان الجائع اذا أكل شبع و ان الظمآن اذا شرب روي و أنا لا أشبع من الصلاة». [1] .

«خداوند جل جلاله نور ديده مرا در نماز قرار داد و نماز را محبوب من گردانيد، همچنان كه غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه (با اين تفاوت كه) گرسنه هرگاه غذا بخورد سير مي شود و تشنه هرگاه آب بنوشد سيراب مي شود اما من از نماز سير نمي شوم.»

آيت الله بهجت (حفظه الله) از قول آقاي ميرزا حسين ميرزا خليل (قدس سره) نقل مي كند كه ايشان در سن نود سالگي مي فرمودند: «غذا خوردن براي من مانند اين است كه انبان و كيسه اي را پر مي كنم و هيچ از خوردن غذا لذت نمي برم، آن چه از آن لذت مي برم نماز خواندن است.» مكرر مي ديدم ايشان بعد از نماز صبح در بالا سر حضرت امير عليه السلام در مصلي مي ايستاد و تا طلوع آفتاب به نماز مشغول مي شد. [2] .

ما وقتي صد تومان از دست مي دهيم حواسمان پرت مي شود و اگر



[ صفحه 86]



گوهر گران بهايي و يا يك انگشتر به ارزش صد هزار تومان گم مي كنيم تا مدتي آشفته خاطر ميگرديم و شبها خوابمان نمي برد، اين در حالي است كه دو ركعت نمازي را كه به همه دنيا و لذت هاي آن مي ارزد، از دست مي دهيم و ناراحت نمي گرديم.

اي كاش مي دانستيم اولياي خدا چه بهره هايي از نماز مي بردند، برخي بزرگان مي فرمودند: اگر پادشاهان دنيا مي دانستند نماز خواندن چه لذتي دارد، دست از سلطنت مي كشيدند و به نماز روي مي آوردند.

يعني تمام لذتهايي كه براي سلاطين مهيا است در برابر لذتي كه انسانهاي مؤمن از دو ركعت نماز مي برند ناچيز است. آن ها به لذتهاي مادي دلخوش اند و از لذت مناجات با خدا خبر ندارند.

روزي مرحوم شيخ انصاري قدس سره در گرماي ظهر وارد خانه شد و آب خواست و به خانه و سرداب سن [3] رفت و مشغول نماز شد و در نماز دلش به آن طرف ها (ملكوت) رفت و ميلش كشيد كه يك سوره ي طولاني بخواند. آب آوردند ولي نماز به حدي طول كشيد كه آب گرم شد.

گويا وقتي كه وارد نماز شد، تشنگي او رفع شد. اينان ممثل و مجسمه ي عمل انبيا و اوليا عليهم السلام و نشان دهنده ي عمل آنها بود، زيرا نماز، عطش و جوع جائع را زايل مي كند، در روايت است:

«أبيت عند ربي يطعمني و يسقيني». [4] و [5] .

جناب حاج آقا محمد تولايي صاحب كتاب شمه اي از كرامات حاج



[ صفحه 87]



شيخ حسنعلي اصفهاني نقل مي كند:

ماه رمضان در فصل زمستان بود و هواي مشهد آن زمان بسيار سرد بود به طوري كه حوض آب منزل با آنكه سطحش به وسيله قاب پوشيده بود، اغلب نصف شب مي تركيد. مرحوم حاج شيخ در ماه رمضان پنج شب در شهر منزل ما بودند.

شب اول پس از افطار و نماز مغرب و عشا من و برادر بزرگتر و كوچكترم رفتيم مسجد گوهرشاد پاي منابر و چون شبها بلند بود حدود 5 ساعت در مسجد و حرم بوديم.

وقت مراجعت برادر بزرگترم درب حياط را باز كرد تا داخل حياط شديم. گفت: اي كي هستي! بلافاصله مادرم دويد و گفت آهسته آقاي حاج شيخ هستند و معلوم شد اول شب حاج شيخ آمده اند وسط حياط زير آسمان مقداري برف روي قاب حوض را كنار زده و يك تكه گوني پهن كرده و آنجا نشسته اند به دعا خواندن. گويا شرط لازم آن دعا اين بوده كه حتما زير آسمان، بايد خوانده شود و حدود شش ساعت در هواي 20 درجه زير صفر در وسط حياط زير آسمان نشسته اند و اين برنامه همه شب عملي مي شد در صورتي كه كاسه آب در طاقچه ي اتاق يخ مي بست.

مرحوم حاج شيخ فرموده بودند كه در زمان كودكي من، استادم در «تخت فولاد اصفهان» در شب بسيار سرد زمستان در فضاي تخت فولاد مشغول خواندن دعا بوده. يارانش كه من جمله پدر من از آنها بود در داخل اتاق كنار منقل آتش از سرما مي لرزيدند.

پدر حاج شيخ نزد استاد رفته و گفته بود اگر صلاح مي دانيد امشب چون خيلي هوا سرد است داخل اتاق مشغول ذكر باشيد.



[ صفحه 88]



استاد دست پدر حاج شيخ را گرفته و به داخل عبا كشيده و گفته بود آخر اسم خدا به قدر پنج سير زغال حرارت نداره؟!

پدر حاج شيخ گفته بود خدا شاهد است كه وقتي دست مرا به داخل عبا كشيد خيال كردم دست من داخل تنور نانوائي شده است. [6] .

از آقاي نظام التوليه سركشيك آستان قدس رضوي نقل شده:

«شبي از شبهاي زمستان كه هوا خيلي سرد بود و برف مي باريد، آخرهاي شب دستور دادم كه تمام درهاي حرم را ببندند، خادمي خبر داد كه حاج شيخ حسنعلي در بالاي بام كنار گنبد مشغول نماز است و مدتي است كه در حال ركوع مي باشد و هرچند بار كه مراجعه كردم، در همان حال ركوع بود. گفتم با حاج شيخ كاري نداشته باش، فقط كمي آتش هيزم در اتاق پشت بام بگذار كه وقتي نمازش تمام شد گرم شود.

آن شب برف سنگيني در مشهد باريد، هنگام سحر كه براي باز كردن درهاي حرم آمديم، به آن خادم گفتم برو ببين حاج شيخ در چه حالي است. خادم رفت و پس از چند لحظه برگشت و با تعجب گفت: حاج شيخ هنوز در حال ركوع است و پشتش از برف پوشيده است. معلوم شد كه ايشان از اول شب تا سحر در حال ركوع بوده و سرماي شديد را اصلا احساس نكرده بود. [7] .



خوشا آنانكه الله يارشان بي

به حمد و قل هو الله كارشان بي



خوشا آنانكه دائم در نمازند

بهشت جاودان بازارشان بي





[ صفحه 89]




پاورقي

[1] ميزان الحكمة، ج 7، ص 3092، ح 10535.

[2] نكته هاي ناب از آيت الله العظمي بهجت، ص 43.

[3] سرداب زيرين.

[4] بحارالانوار، ج 6، ص 206، ج 16، ص 389، ج 64، ص 253.

[5] نكته هاي ناب از آيت الله العظمي بهجت، ص 40.

[6] داستانهايي از مردان خدا، ص 66.

[7] نشان از بي نشانها، ص 33.


بازگشت