روش مديريتي پيامبر


در سال هشتم هجرت پس از آنكه شهر مكه به دست مسلمانان فتح گرديد و بساط بت پرستي در مكه برچيده شد و مسلمين در جنگ با قبيله هوازن كه در حنين براي حمله به مسلمانان آماده شدند، پيروز گشتند،



[ صفحه 37]



رسول خدا آهنگ شهر طائف كرد و بدان شهر روي نهاد تا بلكه بساط بت پرستي را در آنجا هم برچيند و بت خانه را كه كعبه طائف شمرده مي شد درهم بكوبد. پس از مدتي كه شهر طائف را در محاصره داشت به مكه و از آنجا به مدينه بازگشت و شهر طائف همچنان فتح نشده باقي ماند. اما در سال نهم هجري، خود بزرگان طائف و نمايندگان مردم آن شهر در مدينه نزد رسول خدا آمدند و پيشنهاد كردند كه مسلمان شوند، به شرط آن كه اولا: از نماز خواندن معاف باشند و ثانيا: براي مدتي هر چند كم رسول خدا صلي الله عليه و آله از ويران ساختن بت خانه لات صرف نظر كند.

رسول خدا صلي الله عليه و آله به هيچ وجه روي موافق نشان نداد و تا موقعي كه اهل طائف در پيشنهادهاي خود پافشاري داشتند از پذيرش اسلام آنان امتناع ورزيد و آخرين پاسخي كه به آنان داد اين بود كه:

«أما كسر أوثانكم بأيديكم نستعفيكم منه و اما الصلاة فانه لا خير في دين لا صلاة فيه».

عادت رسول خدا صلي الله عليه و آله آن بود كه هر جا را فتح مي كرد بزرگان همان جا را مي فرمود تا بتخانه ها را به دست خود خراب كنند، مساعدتي كه در اينجا با مردم شهر طائف كرد اين بود كه گفت از اينكه بتهاي خود را با دست خود بشكنيد و خرد كنيد، شما را معاف مي دارم و ديگران براي شكستن و ويران ساختن آنها مي فرستم. اما نماز، كه مي خواهيد مسلمان باشيد و نماز نخوانيد، بدانيد كه خيري نيست در ديني كه نماز در آن نباشد. [1] (با اينكه مسلمان شدن مردم طائف و تسليم شدن آنان هر چند با اين دو شرط



[ صفحه 38]



پيشنهادي از نظر تشكيلاتي به نفع مسلمانان بود).

در جنگ بدر كه نخستين جنگ هاي اسلامي است و پيامبر اسلام فوق العاده نيازمند به نيروهاي مجرب و جنگجو بود، پيش از شروع جنگ در محلي به نام عقيق شخصي موسوم به خبيب بن يساف كه رزمنده اي دلير و شجاع و با تجربه بود با دوستش به نام قيس در حالي كه غرق در تجهيزات جنگي بودند به پيامبر اسلام رسيدند. پيامبر صلي الله عليه و آله از آنها پرسيد كه براي چه آمده ايد؟ خبيب پاسخ داد كه به خاطر خويشاوندي و همسايگي و غنايم احتمالي آمده اند كه همراه او بجنگند. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: كسي كه آئين و عقايد ما را قبول ندارد نبايد همراه ما باشد! خبيب در حالي كه از پاسخ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله سخت شگفت زده شده بود كه چرا در چنين وضعي پيامبر ياري و همراهي آنها را نمي پذيرد، مقداري درباره تجربه و شجاعت و دلاوري خود توضيح داد و در پايان گفت: فأقاتل معك للغنيمة و لا أسلم... بنابراين، اجازه بدهيد كه همراه شما بجنگم براي غنيمت ولي اسلام نياورم. پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله با قاطعيت تمام پاسخ دادند: «لا، أسلم ثم قاتل». «نه، اسلام بياور سپس جنگ نما.»

خبيب نپذيرفت ولي پس از مدتي كوتاه در منزلگاه ديگري به نام روحاء خدمت آن حضرت رسيد و گفت: يا رسول الله: «اسلمت لله العالمين و شهدت أنك رسول الله».«اي پيامبر خدا! در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم و گواهي مي دهم كه تو فرستاده خدا هستي.» او در جنگ بدر و جنگهاي ديگر اسلامي در سپاه اسلام نقش حساس و تعيين



[ صفحه 39]



كننده داشت. [2] .


پاورقي

[1] بررسي تاريخ عاشورا، ص 335 به نقل از امالي طوسي، ص 504، مجلس 18.

[2] اخلاق مديريت در اسلام، ص 14، به نقل از شرح ابن ابي الحديد، ج 14، ص 111.


بازگشت