آيا ميانه روي در عبادت لازم نيست


ج: جواب بلي، ميانه روي در هر امر خوبي هم لازم است و نيكو، اگرچه نماز خواندن باشد و يا قرآن خواندن!



[ صفحه 37]



غذا خوردن مايه حيات ماست، ولي اسلام چه مقدار سفارش كرده كه زياده روي در خوردن نداشته باشيد، سلامتي شما در كم خوردن است. بعلاوه از پرخوري نهي شده است، ولي كم خوري مستحب است.

رسول خدا (ص) فرمودند: همانا اين دين محكم و متين است، پس با ملايمت در آن درآييد و عبادت خدا را به بندگان خدا با كراهت تحميل نكنيد، تا مانند درمانده اي باشيد كه نه مسافت را پيموده و نه مركبي بجا گذاشته، (يعني به واسطه زيادي سرعت، مركبش در بين راه از رفتن بازمانده)

امام صادق (ع) فرمودند: لاتكرهوا الي انفسكم العبادة، يعني عبادت را به خودتان تحميل نكنيد. [1] .

البته يك تذكر لازم است: مقصود، نهي از زياده روي در مستحبات است به نحوي كه آنان را از شوق و نشاط بيندازد، بنده مومن بايد تا ميل و رغبت دارد به ادعيه و نمازهاي مستحب بپردازد و چون كسالت عارضش شد و افسرده گشت خود را به كار ديگر سرگرم سازد.

حنان بن سدير گويد: شنيدم از امام صادق (ع) فرمود: چون خداي عزوجل بنده اي را دوست بدارد، به عمل كوچك او



[ صفحه 38]



پاداش بزرگ دهد و به عمل كم، پاداش زياد دادن بر خداوند بزرگ و سنگين نباشد.

در ادامه امام صادق (ع) فرمودند: من در طواف بودم كه پدرم بر من گذشت من جوان بودم و در عبادت كوشا. پدرم مرا ديد كه عرق از سر من سرازير است. به من فرمودند: اي جعفر، اي پسر جان! همانا چون خدا بنده اي را دوست دارد او را به بهشت درآورد و با عمل اندك از او راضي شود. [2] .

يك نكته خوب: نشاط در عبادت؛

آن گونه كه بيمار از غذاي لذيذ لذت نمي برد، عبادت كنندگان بي شوق هم لذتي از پرستش نمي برند. عبادت بايد همراه محبت عشق و نشاط و لذت باشد. و نه همراه با كسالت و بي حالي و افسردگي. نشاط در عبادت يك امتياز است.

نكته دوم: نماز را زود تمام كردن و به كار مردم رسيدن،

سيره رسول خدا (ص) تخفيف نماز براي راه اندازي كار مردم بود. رسول خدا (ص) بلند نمي شد و نمي نشست مگر به ياد خدا، و چنانكه مشغول نماز بود و كسي در كنارش مي نشست، نماز



[ صفحه 39]



خود را تخفيف مي داد و تمام مي كرد و به سوي او برمي گشت و مي فرمود: آيا حاجتي داري؟ [3] .

داستان فرد تازه مسلمان شده؛

مرد مسلماني، همسايه اي نصراني داشت. او را به اسلام دعوت كرد و اسلام را براي او توصيف و تشريح كرد و او اسلام را به عنوان دين پذيرفت. روز بعد سحر، تازه مسلمان رفت و در منزل او را زد. او گفت كيست؟ جواب داد من فلاني هستم، گفت چكارم داري؟ گفت وضو بگير و جامه ات را بپوش تا به همراه من برويم نماز بخوانيم. شخص تازه مسلمان وضو گرفت و رفتند شروع كردند به نماز خواندن تا صبح شد و هوا روشن شد. نصراني ديروز (و مسلمان امروز) برخاست به خانه اش برود، آن مرد گفت كجا مي روي؟ روز كوتاه است و چيزي تا ظهر باقي نمانده، او نشست تا نماز ظهر را هم خواندند، سپس آن مرد گفت بين نماز ظهر و عصر مدت كوتاهي است و او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواندند. باز برخاست به منزلش برود. آن مرد گفت اكنون آخر روز است و از اولش كوتاه تر است، فرد نصراني



[ صفحه 40]



را نگاه داشت تا نماز شب (مغرب و عشا) شد. نماز مغرب و عشا را هم خواندند و بعد از نماز، از هم جدا شدند و به منزل بازگشتند. روز بعد هم سحرگاه درب منزل نصراي را زد، او سؤال كرد كيست درب را مي زند؟ جواب داد من فلاني ام، وضو بگير، آماده شو برويم براي نماز خواندن. شخص تازه مسلمان شده گفت: برويد براي اين دين شخصي بي كارتر از من را پيدا كنيد، من مستمندم و زن و بچه دارم، خداحافظ فلاني. [4] .

بلي، بايد از اين داستان آموزنده نتيجه گرفت؛ آن اينكه اگر فرد مسلمان، آگاه به ابعاد اسلام نباشد و آشنائي به وظيفه الهي خود نداشته باشد بيش از اين از او انتظار نمي رود.

اين مثال معروف است: به جاي آنكه ابرو را درست كند، زد و چشم را هم كور كرد.

اسلام اين شخص بر مبناي معرفت و آگاهي ديني نبوده است و نبايد از اين فرد انتظاري بيش از اين داشته باشيم، اسلام همه را دعوت به دين اسلام مي كند، ولي با آگاهي و بيداري و بدون هر گونه اكراه و اجبار و عوام فريبي و....

در پايان از صبر شما تشكر مي كنم كه اين جواب طولاني



[ صفحه 41]



را تحمل كرديد.


پاورقي

[1] اصول كافي، جلد 3، ص 137.

[2] اصول كافي، ج 3، ص 137.

[3] سنن النبي، ص 76.

[4] اصول كافي، ج 3، ص 72 و 73.


بازگشت