نماز با جراحت


يكي از رزمندگان مي گويد:

در عمليات و الفجر هشت پاهايم تركش خورده بود، مرا همراه يكي از مجروحين ديگر در



[ صفحه 15]



آمبولانس گذاشته و پشت جبهه آوردند، وقت نماز صبح بود و هنوز نخوابيده بوديم. آن برادر مجروح كه حالش از من سخت تر بود، تركش به شكمش خورده و دل و روده اش بيرون ريخته بود، اما در همان حال نماز را فراموش نكرده بود. به راننده ي آمبولانس گفتيم و او آمبولانس را متوقف كرد؛ چون ما نمي توانستيم حركتي بكنيم، راننده برايمان تيمم گرفت، بعد مهر را به نوبت روي پيشاني مان گرفت و در همان حالت خوابيده و جراحت ديده نماز صبح مان را خوانديم.


بازگشت