رسيدگي به فقرا در مسجد


روزي مردي اعرابي وارد مدينه شد و پرسيد: سخاوتمندترين مرد مدينه كيست؟

حسين بن علي عليهماالسلام را به او معرفي كردند و او را به محل حضرت راهنمايي نمودند. وارد مسجد شد، آن جناب را در حال نماز ديد و اين چند شعر را خواند: «اينك نااميد نشده آن كس كه به تو اميد داشته و كوبه ي در خانه ات را به اميد بخشش تو كوبيده است.

تو سخاوتمند و پشتيبان بيچارگان هستي، پدرت



[ صفحه 34]



نابود كننده ي فاسقين بود، اگر نبود راهنماييهاي پدر و جدت، پيكر ما را جهنم فرامي گرفت.»

سيدالشهداء عليه السلام نماز را تمام كرد و به قنبر فرمود: «آيا از مال حجاز چيزي باقي مانده است؟»

عرض كرد: چهار هزار دينار موجود است.

دستور داد آنها را بياورند، كسي كه سزاوارتر به آن بود رسيده است.

وقتي دينارها را حاضر نمود، امام عليه السلام دو برد خود را از تن درآورد و پول ها را در آنها پيچيد و به خاطر شرم و حيا، دستش را از شكاف درب خارج نمود و به اعرابي تسليم كرد و اين ابيات را خواند:

«بگير اين مقدار را، من از تو پوزش مي خواهم. بدان، نسبت به تو مهربانم، اگر در فرداي آينده براي ما وسيله ي ايستادني (شايد كنايه از حكومت و خلافت باشد) به دست آيد، ثروت سرشاري بر تو



[ صفحه 35]



ريزش خواهد كرد، اما گذشت زمان خيلي تغييرپذير است.

اينك دست ما از نظر مالي گشاده نيست.»

اعرابي پول را گرفت، شروع به گريه كرد. امام عليه السلام فرمود: «شايد آنچه ما داديم كم مي باشد.»

گفت: «هرگز، گريه ام براي اين است كه چگونه دست سخاوتمند شما در دل خاك جاي مي گيرد!»



[ صفحه 36]




بازگشت