شب آخر


- حليمه نبي



در غروبي كه شب آخربود

روز،يك جاده پشت سر بود



كوه،در سايه شب مي كوچيد

آسمان، آبي نيلوفر بود



آفتاب، آن طرف كوهستان

آتشي در دل خاكستر بود



ماه،خود مهر به سجاده كيست؟

دشت،سجاده پهناور بود



كرد روشن دل فانوسش را

دلش از آينه روشن تربود



فكر او مثل كبوتر پر زد

رفت آن جا كه غم مادر بود



كوه بر غيرت او حسرت خورد

او كه همسايگي سنگر بود!



به وضويي كه گرفت آب به گل

داد از چشمه، كه چشمي تر بود



سوت خمپاره… سكوتي كه شكست

روي سجاده گلي پرپر بود



- حليمه نبي ـ 20 ساله ـ از تهران با تعدادي شعر و قطعه ادبي از مسابقه استقبال كرده است. مطالب او، خصوصاً شعرهايش نشان مي دهد كه با كمي پشتكار و جديت، مي تواند شاعر پر ثمر و خوبي باشد.

عنوان برخي از شعرهاي حليمه نبي چنين است:

«نغمه آسماني»، «سوگند به زمزم نمازت» و «در خلوت خويش».


بازگشت