بوي بهشت


- مقبول نصيري

اولين بار بود كه دلم براي كسي مي سوخت. چرا؟ نمي دانم. او چند روزي در منزل ما ماند. زن بسيار پاكي بود و هر روز با خدا حرف مي زد و از خدا تقاضاي كمك داشت. بعد از چهار روز به او گفتم اگر بخواهي زياد در اين جا بماني پدر و مادرم متوجه حضور تو مي شوند و با من دعوا مي كنند. بايد فكري برايت بكنم. تنها مسأله اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه اين زن مهربان و تنها را به كميته امداد معرفي كنم و اين كار را انجام دادم و كميته امداد هم بعد از تحقيق به او كمك كردند و من براي اولين بار در وجودم احساس خوبي داشتم.



- مقبول نصيري ـ 30 ساله ـ از تهران با چندين شعر و يك داستان بلند از مسابقه استقبال كرده است. با اين كه تلاش او قابل احترام و ستودني است، اما شعرهاي وي هنوز كال و نارس است و تا رسيده شدن، بايد فصل هايي از تجربه را طي كند. داستان او نيز آن طور كه بايد و شايد از عناصر داستاني بهره ندارد، اما نويدبخش تر از شعرهاست.


بازگشت