رابطه نماز با استقلال و عزت


من نمازم: در عين حال كه دوست دارم هميشه دوستانم با من باشند، اما دوست ندارم كه در برگزاري من افراط كنند به طوري كه وظائف و حقوق ديگر ناديده گرفته شود؛ زيرا مرا بايد در ميان امور قرار دهند نه در برابر آنها.



[ صفحه 53]



اگر بندگان خدا فقط به من بپردازند و از امور ديگر و امر معاش و شغل و كار روگردان شوند، من هم نمي توانم نجات دهنده ي آنها باشم. و از آنجا كه جهان ما، جهان اسباب است بايد هر كار را از راه خود وارد شوند. به ويژه امر معاش را، كه اگر نمازگزار معاش درستي نداشته باشد، زيردست ديگران خواهد شد و ناچار است بجاي راز و نياز با خدا دست به سوي مردم دراز كند و اگر داراي ايمان قوي نباشد تملق گو خواهد شد و تملق گويي با روح توحيدگرائي و نماز سازگار نيست. لذا خداوند مي فرمايد: انسان هاي با ايمان نماز را مي خوانند و به ديگران انفاق مي كنند [1] و هيچ گاه نفرموده به مال ديگران طمع مي كنند و بدون كار و تلاش منتظر كمك مالي هستند.

پس موقعي كه صاحبان من با من هستند نبايد فكر غير در دل آنها باشد و مي دانم كه بشر خاكي اگر بخواهد دل را به من بسپارد بايد زندگي او تأمين باشد، تا در غذا و لباس و مايحتاج به منت گزاري ديگران نيانجامد و در زندگي مستقل بوده بلكه بسيار دوست دارم كه انيس من دست نياز به غير خدايم دراز نكند، بلكه صاحب كرم و بخشش باشد و هميشه انفاق و ايثار نمايد. [2] زيرا



[ صفحه 54]



من دست هاي بخشنده را سخت دوست دارم و از دست هايي كه با خوار شدن خود از ديگران مي گيرند بيزارم.

من نمازم: دوست دارم صاحب من فداكار و خلق دوست و دستگير بيچارگان باشد.


پاورقي

[1] ذالك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين الذين يؤمنون بلغيب و يقيمون الصلاة و مما رزقناهم ينفقون (بقره، 3).

[2] هدي و بشري للمؤمنين الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم بالاخرة هم يوقنون (نمل، 3).


بازگشت