اذان و فرد


اداي كلمات و جملات اذان و به ويژه تكرار آن اولاً براي كسي كه خود گوينده و بيان كننده آن است، موجب ازدياد ايمان و تقويت اعتقاد او از راه «تلقين به خود» خواهد بود.



[ صفحه 60]



مؤذن با بيان مكّرر جملات اين آواي ملكوتي و دقت و تعمق در مفاهيم آن و اقرار به ايمان داشتن به اين مفاهيم مرتباً در راه بالا بردن سطح اعتقاد خود و تقويت انگيزه عقيدتي (ايدئولوژيك) در اعمال و رفتار و بيان و برخورد با جهان خارج از خود گام بر مي دارد و چنين امري باعث مي شود كه در انتخاب راه زندگي، شيوه ي اصلح را برگزيند و از ارتكاب اعمال زشت و ناپسند پرهيز نمايد و به طور خلاصه به سوي تقوا و رستگاري پيش رود. به ويژه اين كه معمولاً گوينده اذان و بسياري از شنوندگان آن سپس رهسپار اقامه ي نماز مي شوند كه خود عامل مؤثر ديگري در اصلاح فكر و عمل انسان ها و بازداشتن آن ها از زشتي و ناپسندي (فحشا و منكر) است.

مؤذن با اظهار و بيان جملات اذان نه تنها به خاطر راسخ شدن اعتقاد خود از دست زدن به اعمال زشت پرهيز مي كند بلكه همچنين اگر متأثر از وسوسه هاي شيطاني در شرايطي قرار گيرد كه در شرف ارتكاب عمل زشت باشد در بين افرادي كه او را به عنوان گوينده ي جملات اذان مي شناسند، از انجام عمل زشت خجالت مي كشد و به خاطر آبروي خود ملاحظه و پرهيز مي كند و با كمي تفكر وعاقبت انديشي و توجّه به حضور در محضر حضرت باري تعالي به اين نتيجه منطقي خواهد رسيد كه چگونه حاضر نيست آبروي خود را در اجتماع بندگان خدا از بين ببرد ولي پرهيز و تقواي او بخاطر حفظ آبرو در پيشگاه معبود نباشد؟ و بالنتيجه در اين سير تكاملي به خلوص در عمل و گفتار خود نزديك مي شود. نتيجه: تقواي مؤذن.

از طرف ديگر مشابه همين تأثير يعني گرايش به خلوص و تقوا، در شنوندگان اذان هم به نسبت هاي مختلف ايجاد خواهد شد.



[ صفحه 61]



چه بسا شنونده ي اذان با شنيدن جملات آن هماهنگ بامؤذن، آن را زمزمه و تكرار كند و به مفاهيم آن انديشه نمايد كه در سازندگي فكر و استواري ايمان او مؤثر خواهد بود.

كسي كه به مفاهيم اذان ايمان پيدا كند و به ويژه به دو جمله ي ابتدائي و انتهائي آن (تكبير وتهليل) توجّه نمايد، هيچگاه دروغ نخواهد گفت؛ زيرا دروغ گفتن يا براي جلب نفع يا بخاطر دفع ضرر است كه با قانع كردن و تلقين باور غير واقعي به بنده ي ديگر انجام مي شود. بنابراين اگركسي واقعاً به بزرگي و يكتائي خدا ايمان داشته باشد خدا را برتر و بالاتر ازهمه ي موجودات و مخلوقات عالم (بدون مقايسه با آن ها) مي داند و باور دارد كه نفع واقعي در اطاعت او و ضرر حقيقي در سرپيچي از فرمان وي مي باشد و منطقاً و عقلاً مرتكب دروغ گويي نخواهد شد.

درباره خودداري انسان از ارتكاب ساير نواهي و معاصي نيز اين چنين است. دزد كه از پليس (بنده خدا) مي ترسد و خود را از او مخفي نگه مي دارد، چگونه از خالق بندگان (خدا) نمي ترسد و در پنهان از ديدگان عباد دست به معصيت در حضور معبود مي زند؟

همچنين اثرات قاطع ايمان به «تكبير و تهليل» در ايجاد تمايل و گرايش افراد به اجراي اوامر و نواهي الهي غير قابل انكار است.

به عبارت ديگر ايمان عميق به اين دو اصل توحيدي كه تبعاً ايمان به موارد ديگر دستورات الهي را در پي خواهد داشت انسان را در محدوده اي قرار مي دهد كه آن را «تقوا» مي نامند. يعني «تقوي الله» (پرهيز براي خدا) خط مشخصي است كه رسم كننده آن خداوند است و پوينده و حركت كننده ي روي آن خط، بنده ي خالص شده خدا است و اين چنين بنده اي را



[ صفحه 62]



شيطان (اين دشمن قسم خورده ي بني آدم) هم قادر به فريب و منحرف كردن نيست. [1] .

شايد سرّ اين كه هر بنده ي مسلمان موظف است در شبانه روز حداقل ده بار از درگاه خداوند طلب هدايت به راه راست نمايد. [2] يكي اين است كه انسان به ياري خدا از خط تقوا دور نشود و همواره تأثير كشش ها و تمايلات منحرف كننده از اين خط را با نيروي ايمان و اخلاص خنثي نمايد و از قوه ي جاذبه ي بسيار قوي وسوسه هاي شيطان به عالم خارج از اين جاذبه پرواز كند و از فرو افتادن در دام او ايمن شود تا بتواند به آزادي به سوي خدا و سير الي الله و بالنتيجه سعادت ابدي رهسپار گردد. ان شاء الله

تعبير ديگري كه مي توان داشت اين كه عبادت عملي (حسن فعلي) در حيطه اي قرار دارد كه محصور در عبادت نظري (حسن فاعلي) است. يعني عبادت عملاً در محدوده ي ايمان واقع است و عقل گرچه حجت است ولي در خارج از سيطره ايمان نمي تواند معيار سنجش مطلق قرار گيرد. (حسن فاعلي و حسن فعلي)

يكي از پيامدهاي مهم اذان اثر در روحيه و آرامش فرد و دور كردن او از نگراني ها و ناراحتي هاي زندگي است زيرا موجب ياد خدا و عظمت و يگانگي او مي شود كه بنا به فرمايش حق جلّ و علا «الا بذكر الله تطمئن القلوب» است [3] .



[ صفحه 63]




پاورقي

[1] قال (شيطان) فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين – سوره ص 82 و 83 و حجر 39 و 40 مشابه آن.

[2] اهدنا الصراط المستقيم – حمد 6.

[3] رعد 28.


بازگشت