اشهد ان لااله الا الله (شهادت مي دهم كه خدائي جز الله نيست)


گوينده اذان به وسيله ي اين عبارت عقيده و ايمان خود را درباره ي يگانگي و توحيد حضرت حق اعلام مي دارد.

شهادت دادن چنان كه معمول عرف است (به ويژه در مراجع قضايي) درباره ي عمل يا شيء يا شخصي است كه شهادت دهنده، آن را با چشمان خود مشاهده كرده يا به آن در حد ديدن، اطمينان، ايمان و علم داشته و داراي يقين عيني باشد. [1] .

حال اين سوال مطرح مي شود كه آيا گوينده ي اين جمله چگونه و با كدام چشم و قوه ي بينائي خداوند را ديده و به يگانگي او ايمان پيدا كرده است؟

سالك راه معرفت همواره به سوي شهود گام بر مي دارد و سالكان در اين راه درجات و مراتب مختلف و متفاوتي دارند و هريك تا حدّي محدود بنابر تلاش و استعداد خود در يكي از كلاسهاي مدرسه ي عرفان قبول مي شود.



[ صفحه 29]



شخصي از حضرت علي(ع) درباره ي ديدن خدا سؤال كرد، آن حضرت فرمودند: «خدايي را كه نمي بينم عبادت نمي كنم» [2] .

حال اين سوال پيش مي آيد كه آيا همه ي گويندگان «اشهد ان لا اله الّا الله» به درجه ي عرفان و شهود حضرت علي(ع) رسيده اند؟ يا بيان اين جمله را بعضي (يا شايد اكثراً بل اكثر هم لا يعقلون) بدون تفكر و رسيدن به درجه اي از عرفان حق تعالي، فقط با زبان خود بيان مي كنند و در عمق انديشه به مفهوم آن توّجه ندارند؟

پاسخ آن را مي توان چنين گفت كه انسان فطرتاً خداجو مي باشد و حتي آنهايي كه خود را پيرو فلسفه هاي مادي و الحادي مي دانند در لحظاتي متذكر وجود خدا مي شوند.

چنان كه اولين فضانورد شوروي سابق كه از ابتداي زندگي در محيطي پرورش يافته بود كه فلسفه ي ماترياليسم ديالكتيك بر آن حكم فرما بود، وقتي با سفينه ي مه نورد به كره ي ماه رسيد، ناگهان فرياد زد: «آه خدايا».

و همچنين گورباچف آخرين دبير كل حزب كمونيست شوروي سابق (بر مبناي فلسفه ي ماترياليسم ديالكتيك) در يكي از آخرين سخنراني هاي خود به عنوان دبير كل از تريبون حزب از خدا ياد كرد (جرايد آن زمان)

هر چند انسان به پديده هاي جهان هستي بيشتر دقت كند و به اسرار آفرينش بيانديشد وجود و عظمت خدا را بيشتر درك مي كند. آن پير زني كه با چـرخ خـود ريسمان مي ريسد وقتي درباره ي خـدا مورد سـؤال واقـع مـي شود دست از گـرداندن چرخ بـر مـي دارد و مي گويد: اين گونه خدا را مي



[ صفحه 30]



شناسم كه اگر من اين چرخ را نچرخانم از حركت مي ايستد پس چگونه چرخ اين جهان بدون نيروي محركه اي مي چرخد؟

از يك بيسواد عامي تا يك دانشمند نابغه كه هر يك به درجات مختلف نسبت به پديده هاي جهان آگاهي دارد، به نسبت فهم و درك خود خدا را مي شناسد و ميزان و نوع و درجه ي عرفان هر يك با ديگري متفاوت است. [3] .

شبان در داستان موسي و شبان [4] به يك نحو و حضرت موسي(ع) يا حضرت ابراهيم(ع) به نحو ديگري. (و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الارض و يكون من الموقنين). [5] .



اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود

هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار



در روايتي از امام صادق (ع) نقل شده است كه در جواب شخصي كه سوال كرده بود خدا را چگونه مي شناسيد؟ فرمودند: اي بنده ي خدا، آيا هرگز كشتي سوار شده اي؟ ـ عرض كرد: آري ـ فرمودند: آيا هرگز كشتي تو شكسته است، در آن جا كه هيچ كشتي ديگري براي نجات تو نبوده و قدرت بر شناگري نداشته اي؟ عرض كرد: آري ـ فرمودند: در آن حالت آيا قلب تو به اين امر تعلّق گرفت كه وجودي هست كه مي تواند تو را از آن مهلكه نجات دهد؟ عرض كرد: آري ـ فرمودند: او خداوندي است كه قادر بر نجات است در آن جا كه هيچ نجات دهنده اي و فرياد رسي نيست. [6] .



[ صفحه 31]



«الله اكبر» و «لا اله الاّ الله» دو بال معرفت الهي هستند كه تسبيح و حمد الله را در بر دارند: در «الله اكبر» اثبات وجود و بزرگي «الله» است كه حمد او مي باشد و نفي محدوديت خدا است كه تسبيح اوست.

در «لا اله الاّ الله» نفي هر معبود ديگري است كه تسبيح است و «اثبات الوهيت» او كه حمد است تا آنجا كه گفتن (توأم با ايمان) اين جمله، موجب رستگاري خواهد شد «قولوا لا اله الاّ الله تفلحوا».

بنابراين در «لااله الاّ الله» نيزهمچون «الله اكبر» صفت وجودي و صفت عدمي حضرت باري تعالي وجود دارد.

خلاصه اين كه هر فرد در حد فهم و شعور و درك و تجربه و تحصيل و استعداد خود مي تواند به درجه اي از شهود و معرفت الهي برسد و وظيفه دارد در پيشرفت و ارتقاء در اين راه، يعني سلوك در معرفت حق تعالي تلاش كند و در هر حال با سعي در رسيدن به كمال شناخت در حد خود «ايمان و اعتراف به وجود و بزرگي «الله» داشته و «شهادت به يگانگي» او بدهد. «الله اكبر و اشهد أن لا اله الاّ الله»

اين معرفت نه تنها از طريق كسب علوم عرفاني و تلّمذ در محضر اساتيد حاصل مي شود بلكه با مشاهده ي دقيق اشياء و پديده هاي اطراف ما كه معمولاً به ديدن آن ها عادت كرده ايم نيز به دست خواهد آمد و هر چه اين دقت و هوشياري و تدبر را زيادتر انجام دهيم در راه معرفت الهي پيشتر خواهيم رفت.



برگ درختان سبز در نظر هــوشـيار

هر ورقش دفتري است معرفت كردگار



بنابراين شرط رسيدن به معرفت الهي هوشيار بودن است. «المؤمن كيس عاقل» [7] .



[ صفحه 32]




پاورقي

[1] شهادت مصدر است و در لغت به معاني مختلفي آورده شده است: آگاه بودن ـ درك كردن ـ گواهي دادن ـ دريافتن ـ ادراك يقين ـ آشكار بودن ـ سوگند خوردن ـ ديدن ـ حاضر بودن ـ كشته شدن در راه خدا.... المنجد.

[2] امالي صدوق ج 1 ص 281 قال علي (ع) لذعلَب لمّا سأله عن رؤيته ربه: ويلك يا ذعلب: لم اكن أعبد رباً لم اره. قال: كيف رأته؟ صف لنا: قال (ع): ويلك! لم تره العيون بمشاهدة الابصار ولكن رأته القلوب بحقائق الايمان.

[3] علم اليقين، عين اليقين، حق اليقين.

[4] مولوي: ديد موسي يك شباني را به راه كو همي گفت اي خدا واي الاه.....

[5] سوره انعام آيه 75: و اين چنين ملكوت آسمان ها و زمين (و حكومت مطلقه ي خداوند بر آن ها) را به ابراهيم نشان داديم (تا به آن استدلال كند) و اهل يقين گردد.

[6] شيخ صدوق: توحيد باب 31 ص 231 حديث 5 ـ تفسير نمونه ج 16 ص 360، نقل از بحارالانوار ج 3 ص 41 ـ و معاني الاخبار باب معني الله حديث 2 ص 4.

[7] غرر الحكم 714 تأليف علامه آمِدي منسوب به حضرت علي (ع) ترجمه سيد حسن شيخ الاسلام ص132.


بازگشت