جلوه هاي نماز در عرفان اسلامي


جناب آقاي مهندس موسوي



[ صفحه 73]



بسم الله الرحمن الرحيم

رب اشرح لي صدري و يسرلي امري و احلل عقده من لساني يفقهوا قولي

بحث من مطالبي است كه غالبا تكرار شده و مطلب تازه اي ندارم جز يك اصلي كه خدمت برادران و خواهران عرض كنم ندارم. نماز در منطق اسلام مساوي فطرت است. چون عنوان مقاله جلوه هاي نماز در عرفان اسلامي است؛ از اين سوره كوچك قرآني استفاده مي كنم كه «بسم الله الرحمن الرحيم و التين و الزيتون و طور سينين و هذالبلد الامين لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين» انسان در عالي ترين شكل و پايه و استعداد و زمينه به اين دنيا مي آيد و فطرت كامل در وجودش هست. ولي بايد به مروز زمان متجلي شود. اين فطرت همان ارتباط با خدا است و به همين دليل است كه، وقت نماز مي گوييم «بسم الله الرحمن الرحيم وجهت وجهي للذي فطر السموات و الارض حنيفا» مسلما اين سلامت نفس و آفرينش جهان همه بر مبناي توحيد، پرستش، اطاعت و تسليم در برابر خداست. شما انسان را كمتر از موجودات ديگر



[ صفحه 74]



مپنداريد. آنجايي كه خدا مي گويد «و ان من شي ء الا يسبح بحمده» همه در نمازند و همه در تسبيحند «ولكن لاتفقهون تسبيحهم» ما تسبيح آنها را نمي شناسيم. آن تسبيح فطري است. تسبيح فطري يا تسبيح غريزي و يا تسبيح طبيعي، و هر چيزي بگوئيم اين خاصيت در انسان هم وجود دارد.

و علاوه بر اين اراده و اختيار و امتياز انتخاب در بشر بايد او را به يك عبادت آگاهانه بيشتر دعوت كند. ولي من اعلام مي كنم، براي اين آگاهي بيشتر در آغاز همان فطرت كافي است و به همين دليل استعداد و پرستش از اصيل ترين استعدادها و مايه هاي فطري انسان است كه انسانها بخوبي حالت پذيرش معبود حق را دارند و بدون تكلم و فلسفه و تهديد و تطميع آن حالت همبستگي در همايش هاي مذهبي بخصوص در نماز و يك تقليد از پدر و مادر در زمينه آن ارتباط، كافي است كه آنها را هدايت كند و اين مثل يك سيمي است كه متصل مي شود. يك وصلي است كه اگر اتصال صحيح بود خود بخود در مدارج بعدي كمال اين انسان و درك و فهم او مي تواند، تجلي هاي پرستش عميق تر و اصيل تر و فيلسوفانه را در انسان بوجود بياورد. اين مسئله خيلي حائز اهميت است از نظر رواني و تحليل روحي فرزندان، نشان دهنده يك غفلت، يك مسئوليت بزرگ، يك خطر بسيارعظيم، براي پدر و مادري است كه نتوانسته اند به مسئوليت خود عمل كنند. اين مسئوليت تا جايي است كه قرآن با قاطعيت خطاب به اولياء فرموده «يا ايهاالذين امنوا قو انفسكم و اهليكم نارا» ما دچار درگيري با جوانها و دانشگاه هستيم و اين مشكل خود ماست كه وقت حساسي را از دست داديم. حساس ترين اوقاتي كه خدا براي اين امر گذاشته است. همان وقتي است كه گفته «حتي مروهم بالصلوة و هم ابناء السبع»



[ صفحه 75]



دستور اسلام است كه كودكان را از اوان كودكي با نماز عادت بدهيد. بعضي از يادگارها را بي جهت براي ما نگذاشته اند. امام صادق (ع) فرموده است: شما وقتي كه به نماز مي ايستيد تكبيرات سبع احتياطي را بگوييد. در ضمن يك خاطره اي هم تجديد مي شود. اين خاطره حضرت امام حسين (ع) فرزند رسول الله است، روزي كه در كنار جد بزرگوارش به نماز ايستاده بود. تكبير اول را كه گفت و هنوز زبان او عادت نكرده بود و خوب انجام نگرفت. پيامبر (ص) تكبير دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را گفت و بالاخره براي هفتمين بار تكبير امام حسين (ع) به پاي تكبير پيامبر(ص) رسيد و نماز آغاز شد. اين يك تعليم و يك هشداري و يك توجهي است اگر از آن مرحله شروع كرديد به راحتي مي توانيد كودكان را با خودتان در معراج اعلاي نماز بالا ببريد.

اما اگر ما آن فرصت را از دست بدهيم و اين مسئوليت بسيار حساس يك بسيج عمومي براي آموزش و پرورش و خانواده ها و مدارس براي انجام اين فريضه است كه به راحتي انجام مي شوند. اگر در آن فرصت ها چهره هاي روحاني به كودكان برسد، در پيگيري راه صلاح و فضيلت و تقوي يك نقش ابدي دارد و اگر حوزه ها براي تقويت اين امر به كودكان و خانواده ها و بخصوص مدارس بعنوان يك سرپرست مفيد و معتقد و پيگير نماز حمايت بشوند. بتوانند با آنها ارتباط داشته باشند، خدا مي داند كه چه نقش ابدي در اين كار خواهند داشت. من يك گزارش كوتاهي از برخورد يك مدرسه با يك جوان دانش آموزي دارم كه مي خواهم به عرضتان برسانم: در يكي از مدارس تهران يك دختري كه فارغ التحصيل مي شود. بعد از مدتي كه ديپلم گرفته از مسير آن مدرسه عبور مي كند. وقت نماز است و وقت هم تنگ شده. موقع غروب آفتاب



[ صفحه 76]



است و مي بيند در همه جاي تهران براي خانمها امكان اقامه نماز نيست. به مدرسه متوسل مي شود و با ناظمي كه در آن مدرسه مربي و كارگزار نماز مواجه مي شود و مي پرسد آيا من به حكم اين كه چند سال از عمرم را در اين مدرسه گذرانده ام، مي توانم جهت قضا نشدن نمازم درگوشه اي از مدرسه نماز بخوانم؟

ناظم با تشتت مي گويد، اينجا جاي اين كارها نيست. و اين دانش آموز را بيرون مي كند. انيها عوامل گرداننده نماز در مدارس هستند. تحقيقا با اين طور بينش ها محال است موفق بشويم. اگر بخواهيم موفق بشويم. همان طوري كه برادران و عزيزان ما صحبت كردند بايد كساني متصدي اين كارها باشند كه خود معتقد باشند. مسئله بعدي كه در رابطه با رمز و راز نماز بايد عرض بكنم. از تداوم اين فطرت در تجلي بينش هاي بالاتر و ديدارهاي فيلسوفانه و نگاه با تحقيق و عميق به جهان خلقت است. نماز در سنين مختلف توأم با رشد همراه با نماز بالا مي رود و يك انسان متفكر و نمازخوان مي تواند در بينش جهاني خود روز به روز تجديد نظر بكند و از اسرار نماز بهتر استفاده كند. ولي مطلب اين است كه راههاي ديگر در ارتباط با خدا براي ما بسته است. من در اينجا اشاره كردم كه اولين مرحله شناخت ما شناخت حسي است. شناخت حسي درباره خدا ممكن نيست:



به بينندگان آفريننده را

نبيني مرنجان تو بيننده را



اين تحقق بينش اشعري بسيار منحرف و منحظ است و امروز در كفه تحقيق علمي و عقلي يك حركت محال است. گويا جهان اسلام را بينش اشعري مذهبي گرفته است و اينان با كمال ترحم و دلسوزي نگاه مي كنيم. به طور نابخردانه فكر مي كند خدا براي بعضي از انسانهاي متعالي حتي در دنيا و در آخرت براي



[ صفحه 77]



همگان قابل رؤيت است. و آيه قرآن را صريحا اين طور تفسير مي كنند كه «وجوه يومئذ ناظره الي ربها ناظرة» اين يك مسئله ايي است كه هيچ منطقي ندارد. بلكه منطق قوي قريب. بر خلافش است و مسئله «لن تراني» زمان و مكان و دنيا و آخرت نمي شناسد. اما واقعيت اين است كه مي شود با استدلالهاي عقلي كار كرد. اما همان طوري كه همه آقايان و علمايي كه مطالعه بيشتري دارند. مي دانند كه ما به وسيله علم و تعقل يك پلي ايجاد كرده و اين پل خود يك حائل و مانع است. از اين كه ما خدا را ببينيم. خداي استدلالي متزلزل است. خداي استدلالي ها واسطه پذير است. خداي تعقل گاهي به دل نمي نشيند. فاصله عقل تا دل يك فاصله قابل محسوس و ملموس است. چه بسيار متفكران، انديشمندان و شرق شناسان همه اصول و همه عقايد ما را با استدلال سنجيده اند ولي پذيرش ندارند.

يك كسي به من مي گفت عقل من اين مطالب را مي پذيرد ولي به دلم نمي نشيند و اين واقعيت است. بنابراين براي اينكه به دل بشيند فقط يك راه دارد و اسم آن رؤيت معنوي و شهودي خداست و اين راه را خدا براي ما آسان كرده است. تعبيرهاي عجيبي در روايات براي شهود خدا در نماز به اسامي حضور، وصال، وفادة الي الله و از اين قبيل. پيامبر اكرم (ص) سرمست اين باده عشق و شهود و احساس در برابر نماز، به گونه اي بود كه مي گفت هر كس كه گرسنه مي شود، تشنه مي شود، غذا مي خورد و آب مي نوشد و بالاخره سير مي شود. اما عطش من نسبت به نماز مثل عطش تشنگان و گرسنگان است. نور چشم من نماز است. جاذبه هاي نماز مرا به خود جلب كرده است. اما گرسنه ها و تشنه ها از آب و غذا سير مي شوند. ولي اين چيست كه من سير نمي شوم. عطش اين



[ صفحه 78]



تشنگان راه حقيقت همچنان روز به روز بيشتر مي شود و من و شما اگر نمي توانيم آن مرحله را درك كنيم. مربوط به فواصل زيادي است كه با خدا داريم. چون اين حداقل وجود يك انسان است. در تعبير روايات دقت كنيم «لتهد الذنوب حتي» كار نماز اين است كه اين فاصله ها را برويد تا وقتي نماز بيايد روح را تجلي بدهد. باز انسان مرتكب گناه و في مابين شده است. اين گرفتاري «اسفل سافليني» كه ما داريم، اين گرفتاري آلودگي دنيا و ذخائر و تمنيات و چشمگيريهايي كه از ماديات براي ما صورت گرفته است. نمي گذارد ما در مقام حضور قرار گيريم. و آلوده مي شويم و كثافتها ما را مي گيرد. پيامبر شاخه درخت را گرفت. شاخه اي را مانند شاخه ريحان و شروع كرد از بالا به پايين اين برگ را پر نشان كردن و فرمودند؛ اين را ديديد؟ كار نماز هم همينطور است.

نماز اين طور زمينه را از گناهان از بين مي برد و شما اگر تداوم داشته باشيد در وصال با معشوق و با ارتباط با خدا آن وقت خيلي خوب مي توانيد آن تجليات را ببينيد. اين واقعيت دارد كه حضرت علي (ع) پيكاني به پايش فرو رفته بود. من در روايات خواندم كه فقط حضرت زهرا (س) خبر داد. و گفت: من اين روحيه را در علي (ع) مي شناسم كه اگر خواستيد پيكان را بيرون بكشيد. در حال نماز بكشيد و در نماز بود كه يك عمل جراحي خشن با اميرالمؤمنين انجام دادند و او متوجه نشد و چه بسا نظاير اين بر امامان ما گذشته است. امام هادي وقتي كه نماز مي خواند. امام حسن عسگري (ع) به ته چاه افتاد، جنجال و فرياد زنان بلند شد و نگران شدند. امام با آرامش نماز را به پايان رساندند و بعد توجه اي به چاه فرمود و آب چاه جوشيد و بالا آمد. ديدند كه حضرت امام



[ صفحه 79]



حسن عسگري (ع) مشغول بازي با آب است. ارتباط با خدا اينچنين است. شواهد زياد است. و مي خواهم فاصله علم حصولي و علم شهودي را براي شما بيان كنم. در علم شهودي اصلا خطا راه ندارد. هر چه خطا هست يا در علم حسي است و يا در علم تعقلي. پيوند انسان با خدا يك حالت درهم و به اصطلاح اتصال است و در اين اتصال حالت شهود بدست مي دهد و انسان هيچ وقت از اين شهود منصرف نمي شود. اگر كسي به آن مرحله رسيد گويا ديگر به ساحل نجات رسيده است. من شعري را برايتان مي خوانم و البته دوست داشتم كه چند روايت را نقل كنم كه صرفنظر مي كنم:



لقد كنت دهرا قبل ان يكشف الخطا

اخالك عني ذاكر لك شاكروا



روزگاراني بود كه من به عنوان يك مصلي، يك نمازگزار و ذاكر و شاكر خودم را در برابر تو مي ديدم.



فلما هذه الصبح اصبحت عارفا

بانك مذكور و ذكر و ذاكر



وقتي كه پرده ها به كنار رفت و عارفانه در مشهد شهود تو را ديدم. متوجه شدم كه «اصبحت عارفا بانك مذكور و ذكر ذاكرو» و هدف من از اين ارتباط و اتصال اين است. يك بنده به خدا متصل مي شود.

«و لاتكونوا من الذين نسوالله فانساكم انفسكم» اگر بخواهيم خود را بيابيم بايد به خدا بپيونديم.

خدايا اين تجمع ها و اين اجلاسيه ها و اين تلاشهاي اقامه نماز را به مرحله شهود و ارتباط با خودت منتهي بگردان! براي كساني كه به اين مرحله نرسيده اند به عنوان حاكميت اسلامي به ما قدرت نفوذ براي اجراي برنامه هاي نماز عنايت بفرما! من به برادرانم اين مسئله را گفتم، هنوز با همه اين تدابير بسياري



[ صفحه 80]



ازطرحهاي زنده و قابل اجرا براي اجراي نماز در توده هاي مردم، در فرزندان جامعه، در كارگاهها، در مؤسسه هاي اجتماعي، در بين راهها، در ماشينها، در محافل دور و نزديك وجود دارد كه همه ما در برابر آن مسئول هستيم و احتياج به نشست ها و مطالعات بيشتري دارد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته



[ صفحه 83]




بازگشت