حضر موت (سال 1070 ه)


عاصمي در كتاب «سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل و التوالي» مي نويسد:

و در سال 1065، امام اسماعيل [1] ، فرزند برادرش، امام احمد بن حسن را سوي حضر موت و نواحي آن روانه كرد؛ زيرا آنها (پس از آنكه او بر بيشتر يمن سلطه يافت) به نامش خطبه نخواندند؛ وي [نخست] به امير حسين رصاص برخورد؛ زيرا سرزمين او نزديك ترين سرزمين ها به دولت امام اسماعيل بود، و ميانشان جنگ در گرفت، چون امام احمد بن حسن درماند به قبيله ي يافع - كه گروه هاي زيادي بودند - پنهاني اموالي را فرستاد و از آنها خواست كه عليه رصاص با او باشند... آنان بر رصاص تاختند و بي درنگ كارش را ساختند... تا اينكه كشته شد... و زيديه بر بيشتر حضر موت چيره گشت.

سپس در سال 1070 بر همه حضر موت چيره شد، و آنان را امر كرد كه در اذان «حي علي خير العمل» را بيفزايند، و خشنودي از شيخين را ترك كنند... امام اسماعيل پيوسته مسئوليت امامت كبري را بر عهده داشت تا اينكه در سال 1087 خداي متعال او را به رحمتش برد. [2] .

نجد (سال 1224)

عبدالحي بن فخرالدين حسيني (م 1341 ه) در «نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر» مي گويد:

... پس از آنكه شريف حمود بن محمد در سال 1224 مخالفت كرد كه اهل نجد در



[ صفحه 430]



ندائشان براي نمازها «حي علي خير العمل» را بيفزايند، و «الصلاة خير من النوم» را در نماز صبح - كه آنان از پيشينيان به ارث برده اند - واگذارند؛ چه وي آن را بدعتي مي دانست كه عمر در امارت خويش آن را پديد آورد. [3] .

سخن را در اين باره با آنچه قلقشندي در «صبح الأعشي» از زيديه نقل كرده به پايان مي برم، او مي گويد:

آنان مي گويند، نص اذان بدل دو حيعله، «حي علي خير العمل» مي باشد [4] ، و دوبار آن را به جاي دو حيعله مي گويند؛ و چه بسا پيش از آن مي گويند: «محمد و علي خير البشر، و عترتهما خير العتر»، و هر كه اين را بدعت بداند [به نظر آنها] از راه راست منحرف شده است.

اينان امامت را در اولاد علي - كرم الله وجهه - و از نسل فاطمه عليهاالسلام جاري مي دانند، و در غير فرزندان آنها ثبوت امامت را بر نمي تابند، جز اينكه جايز مي دانند هر فاطمي نسبي كه، عالم زاهد و شجاع باشد و در طلب امامت خروج كند، امام معصوم واجب الطاعه است - خواه از فرزندان حسن باشد يا حسين - و هر كه طاعت او را گردن ننهد گمراه است.

ايشان عقيده دارند كه امام مهدي منتظر از نسل حسين است نه حسن (رض)، و هر كه برخلاف اين نظر باشد به خطا رفته است. و هر كه بگويد: شيخين - ابوبكر و عمر - از علي و فرزندانش برتر است، به راه خطا رفته است و خلاف عقيده ي زيد را دارد؛ و مي گويند: حسن به جهت مصلحتي كه زمان اقتضا مي كرد، امامت را به معاويه سپرد، هر چند حق با حسن بود.

در «التعريف» آمده است: سوگندهاشان، قسم هاي اهل سنت است؛ يعني همان گونه كه پيش تر گذشت قسم مي خورند و در پي آن مي افزايند: وگرنه از اعتقاد



[ صفحه 431]



زيد بن علي بري و بيزار باشم، و «حي علي خير العمل» را در اذان بدعت بدانم، و فرمان برداري امام معصوم واجب الطاعه را وانهم، و ادعا كنم كه مهدي منتظر از نسل حسين بن علي نيست، و به برتري شيخين بر اميرالمؤمنين علي و فرزندانش قائل باشم، و در رأي فرزندش حسن آنجا كه مصلحت اقتضا كرد طعنه زنم، و در اين كار به او ناروا بگويم. [5] .


پاورقي

[1] ابن المنصور بالله، قاسم بن محمد بن علي بن محمد بن رشيد بن احمد بن حسين بن علي بن يحيي بن محمد بن يوسف اشل بن قاسم بن محمد بن يوسف اكبر بن منصور بن يحيي بن ناصر بن احمد بن الهادي الي الحق يحيي بن حسين بن قاسم بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن مثني بن حسن بن علي بن ابي طالب.

[2] سمط النجوم العوالي 4:198 - 200.

[3] نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر: 1646.

[4] اين سخن قلقشندي اشتباه است، چه زيديه به حيعله ي سوم پس از حيعلتين قائلند، نه بدل آن دو.

[5] صبح الأعشي في صناعة الانشاء، للقلقشندي 13: 231.


بازگشت