بغداد (سال 444 - 445 ه)


ابن اثير در شماري از حوادث اين سال، مي گويد:

در اين سال مجلسي در بغداد ترتيب يافت درباره ي بي اعتباري نسب علويان مصر، و اينكه آنان در ادعاي نسبتشان به امام علي عليه السلام دروغ گويند، و آنان را به مجوس ديصاني و يهودي قداحيه نسبت دادند؛ و علويان و عباسيان و فقها و قضات و شهود در آن نوشته شد، و چند نسخه از آن فراهم آمد و به سرزمين ها فرستاده شد و ميان شهري و بياباني شيوع يافت....

و در اين سال در بغداد ميان سني و شيعه فتنه روي داد و نظم [شهر] فروپاشيد،



[ صفحه 402]



عياران به شهر درآمدند و بر آن مسلط شدند، و به جمع آوري ماليات از بازاريان پرداختند و از آنها آنچه را مأموران ماليات مي گرفتند ستاندند. پيشاپيش آنان طقطقي و زيبق بود. و شيعيان «حي علي خير العمل» را به اذان بازگرداندند و بر مساجدشان نوشتند: «محمد و علي خير البشر»، و جنگ ميان سني و شيعه درگرفت و شر بزرگي روي داد. [1] .

ابن اثير حوادث سال 445 را با ذكر فتنه ميان سني و شيعه در بغداد آغاز مي كند و مي گويد:

در محرم اين سال، ميان اهل كرخ و غير آنها از سني ها فتنه زياد گشت - آغاز اين فتنه اواخر سال 444 بود - در اين زمان شر فزوني يافت، مراقبت سلطان دور افكنده شد، و گروهي از ترك ها با هر دو دسته درآميختند. چون امر شدت پيدا كرد فرماندهان [سپاهي] گرد آمدند و تصميم گرفتند كه به محله هاي شهر بروند [و در آنجا مستقر شوند] و اشرار و اهل فساد را كيفر دهند. [پس از اين اقدام و در راستاي اجراي اين سياست] از كرخ يك نفر علوي را گرفتند و كشتند. زنان علوي شوريدند و گيسوان برآشفتند و فريادرسي كردند؛ عامه اهل كرخ به دنبالشان راه افتادند، و بين آنها و سپاهيان - و كساني از عامه كه با آنها بودند - جنگ شديدي در گرفت. ترك ها بازارهاي كرخ را به آتش كشيدند. و بسياري از آن سوخت و با خاك يكسان شد، و بسياري از اهالي كرخ به محله هاي ديگر انتقال داده شدند.

فرماندهان از آنچه كردند پشيمان شدند، و اما القائم بامر الله كار آنها را ناپسند دانست، اوضاع شهر خوب شد و مردم - پس از آنكه قانوني تنظيم شد كه شرارت ترك ها را از آنان باز دارد - به كرخ بازگشتند. [2] .



[ صفحه 403]



و در «تاريخ ابي الفداء» آمده است:

در اين سال (444 ه) ميان سني و شيعه در بغداد فتنه روي داد، و شيعه اذان به «حي علي خير العمل» را از سر گرفت؛ و بر مساجدشان نوشتند «محمد و علي خير البشر» [3] .


پاورقي

[1] الكامل في التاريخ 8: 64؛ نيز نگاه كنيد به سخن ابن عماد حنبلي در حوادث سال 402 (الشذرات 3: 162).

[2] الكامل في التاريخ 8: 65.

[3] تاريخ ابي الفداء 2: 172؛ البداية و النهاية 12: 68؛ العبر في خبر من غبر 3: 205؛ تاريخ الاسلام، للذهبي 30: 9.


بازگشت