روايت طبراني و بيهقي از بلال


طبراني از شيخ خود، محمد بن علي صائغ و بيهقي از ابي الشيخ اصفهاني - در كتاب اذان - از محمد بن عبدالله بن رسته، هر دو از يعقوب بن حميد بن كاسب اين گونه روايت مي كند:

براي ما حديث كرد عبدالرحمان بن سعد بن عمار بن سعد قرظ، از عبدالله بن محمد، و عمر و عمار - دو فرزند حفص - از پدرانشان، از اجدادشان، از بلال...

در سند اين حديث، يعقوب بن حميد بن كاسب قرار دارد كه به گفته ي ابن ابي حاتم



[ صفحه 204]



رازي، همان ابويوسف مي باشد كه در اصل مدني است و منزلش در مكه بود. ابن ابي حاتم مي گويد: نظر يحيي بن معين را درباره ي يعقوب بن كاسب جويا شدم، گفت: قابل اعتنا نيست.

ابوبكر بن خيثمه مي گويد: شنيدم كه يحيي بن معين با ذكر ابن كاسب مي گفت: ثقه و مورد اعتماد نيست. پرسيدم: از كجا اين را مي گويي؟ گفت: چون حد بر او جاري شد. گفتم: آيا او در شنيدن ثقه نيست؟ گفت: آري.

عبدالرحمان به ما خبر داد، گفت: شنيدم پدرم مي گفت: حديث او ضعيف است. نيز عبدالرحمان مي گويد: از ابا زرعه درباره ي يعقوب بن كاسب سؤال كردم، سرش را تكان داد. گفتم: در نقل حديث راست گوست؟ گفت: براي اين شرط هايي است؛ و در حديثي كه يعقوب آن را روايت كرده بود، گفت: قلبم بر [سخن] ابن كاسب آرام نمي گيرد. [1] .

ابوبكر مي گويد: شنيدم يحيي بن معين با ذكر ابن كاسب مي گويد: ثقه [و قابل اعتماد] نيست. به او گفتم: از كجا اين سخن را مي گويي؟ گفت: چون حد بر او جاري شد. پرسيدم: آيا او در شنيدنش ثقه نيست؟ گفت: بله، به او گفتم: من مردي را نام مي برم كه به گمانت حد بر او واجب است و مي پنداري كه او ثقه مي باشد! پرسيد: او كيست؟ گفتم: خلف بن سالم. گفت: او تنها يك بار دختر حاتم را ناسزا گفت، اگر سفيه نبود اشكالي در او [از نظر نقل حديث] وجود نداشت.

به مصعب زبيري گفتم: يحيي بن معين درباره ي ابن كاسب مي گويد كه: حديث او جايز نيست؛ زيرا حد خورده است، گفت: چنين نيست، طالبيون او را به جهت كينه توزي حد زدند و حد آنها نزد ما - به خاطر ستمشان - ارزشي ندارد، و ابن كاسب



[ صفحه 205]



فردي امين و مورد اعتماد و صاحب حديث است، پدرش مولاي خيزران بود و [خودش] زماني از امناي قضات بود. [2] .

ذهبي در تذكرة الحفاظ مي نويسد: ابن كاسب، تنهايي، چيزهايي را نقل مي كند، احاديث ناشناخته اي از او رسيده، بخاري و ابن ماجه و عبدالله بن احمد و اسماعيل قاضي و ابوبكر بن ابي عاصم و گروهي از او حديث نقل كرده اند، بخاري او را نام برده و گفته: جز خير از او نديدم، ابو حاتم مي گويد: او فردي ضعيف است. [3] .

در ميزان الاعتدال آمده است: بخاري مي گويد: جز خير از او نديدم، او در اصل صدوق [راست گو] است، مضر بن محمد اسدي او را [فردي] نادر شمرده و از ابن معين روايت كرده كه او ثقه است، عباس به نقل از يحيي گفت كه، ابن كاسب ثقه نيست. [4] پرسيدم: چرا؟ گفت: زيرا حد بر او جاري شد... نسائي مي گويد: وي قابل اعتنا نيست، و ابوحاتم مي گويد: فردي ضعيف است.

ذهبي مي نويسد: ابن كاسب از عالمان حديث به شمار مي رود، ليكن روايات ناشناخته و عجيبي از او نقل شده، حديث او در صحيح بخاري در دو جا آمده است: در صلح [حديبيه] و در كساني كه در بدر حضور داشتند...

حلواني مي گويد: ابوداود سجستاني را ديدم كه حديث يعقوب بن كاسب را بر پشت كتاب هايش قرار داده بود، در اين زمينه از او پرسيدم، گفت: در مسند ابن كاسب احاديثي ديديم كه ناشناخته به نظر مي آمد، اصول آنها را خواستيم، ايستادگي كرد؛ پس از آن [و در زمان ديگر] اصول را درآورد، احاديث را در اصول تغيير يافته به خط تازه يافتيم؛ وي احاديث مرسل را مسند ساخت [و اين اسناد را] بر آنها افزود. [5] .



[ صفحه 206]



در سير اعلام النبلاء آمده است:

«با اينكه ابن كاسب روايات زيادي را آورده كه نزد عالمان حديث ناشناخته است، وي از امامان حديث است، ابن عدي مي گويد: به او و به رواياتش اشكالي نيست، وي احاديث فراواني را نقل كرده است، بسياري از گفته هاي او عجيب و دور از ذهن اند، مسندش را از قاسم بن عبدالله به نقل از او نوشتم، داراي چند باب است و در آن چيزهاي غريب و نسخه ها و احاديث نادر وجود دارد و به جز قاسم دگر شيوخ مدينه از او روايت نكرده اند...». [6] .

ابن حبان در «الثقات» مي گويد:

«ابن كاسب در سال 240 يا 241 درگذشت، و از حافظان و گردآوران و مؤلفان حديث بود، بر حفظ خود اعتماد داشت، چه بسا در چيزي پس از چيزي اشتباه مي كرد، و خطاي انسان در چيزي كه اهتمام دارد مادام كه فاحش نباشد، او را از ثقه بودن خارج نمي سازد، به شرط آنكه پيش از آن عادل باشد. [7] .

اين سخن ابن حبان، بسي شگفت آور است؛ چه او مي داند كه خدشه در وثاقت ابن كاسب به جهت حدي است كه بر وي جاري شد نه اينكه اشكال در حفظ او باشد؛ زيرا پيداست كه شهادت فاسق پذيرفته نيست، به ويژه آنكه در كينه توزي بر اهل بيت - و به خصوص امام علي بن ابي طالب - فحاشي كند؛ و بي گمان اين رفتار او ناصبي بودنش را مي رساند. و طالبيون به همين دليل او را حد زدند.

اين سخن را مي توان از قول زبيري دريافت كه مي گويد: «طالبيون او را به جهت نارواگويي حد زدند»، و نيز قول ابن معين درباره ي خلف بن سالم كه مي گويد: «.... دختر حاتم را يك بار ناسزا گفت و به او اشكالي نيست» اين دو نقل به ما مي نماياند كه



[ صفحه 207]



خدشه در ابن كاسب، از اين جهت [كينه توزي و ناسزاگويي] است كه بدون شك فسق است، نه از نظر فراموشي حديث.

چگونه مي توان او را فاسق و غير قابل اعتماد در روايت ندانست، با آنكه وي اصول را تغيير مي داد و روايات مرسل را مسند مي كرد؟! افزون بر اينها «پدرش مولاي خيزران بود و [خودش] روزگاري از امناي قضات [به شمار مي رفت]»؟


پاورقي

[1] الجرح و التعديل 9: 206.

[2] التعديل و التجريح، للباجي 3: 1425.

[3] تذكرة الحفاظ 2: 466.

[4] در تهذيب الكمال 32: 321، عباس دوري از ابن معين نقل مي كند كه: ابن كاسب قابل اعتنا نيست.

[5] ميزان الاعتدال 7:276 - 277، نگاه كنيد به، الضعفاء الكبير، للعقيلي 4: 446.

[6] سير اعلام النبلاء 11: 158، نيز نگاه كنيد به، كلام ابن عدي در الكامل 7: 151.

[7] الثقات، لابن حبان 9: 285.


بازگشت