اتفاق شيعه و سني بر شرعيت «حي علي خير العمل»


ثابت بودن جزئيت «حي علي خير العمل» در اذان، در عهد پيامبر، از امور مسلم و ترديدناپذير مي باشد، زيرا افزون بر وجود آن در احاديث شيعه ي دوازده امامي، و روايات زيديه و اسماعيليه، اهل سنت نيز به طرق خود آن را روايت كرده و آورده اند كه، بلال در اذان صبح آن را مي آورد؛ بلكه گروه بسياري از صحابه به آن اذان مي گفتند.

از امامان چهارگانه اهل سنت حكايت شده كه، به «حي علي خير العمل» در اذان قائل اند؛ ليكن ادعاشان اين است كه پيامبر به بلال دستور داد كه آن را از اذان حذف كند و به جاي آن جمله «الصلاة خير من النوم» را بگذارد. از اين سخن روشن مي شود كه آنان شرعيت آن را، در آغاز امر اذان، انكار نمي كنند، ليكن به نسخ آن قائل اند. حال بايد ديد ناسخ چيست؟ و چرا از اذان تنها اين جمله نسخ شد؟

شايان ذكر است كه در اين مسئله اهل سنت دو گروه اند: بعضي از آنها ناسخ را سخن پيامبر صلي الله عليه و آله مي دانند كه به بلال فرمود: «اجعل مكانها الصلاة خير من النوم» [1] - به



[ صفحه 196]



جاي «حي علي خير العمل»، «الصلاة خير من النوم» قرار ده - و گروه ديگر از اهل سنت در بيان ناسخ ناگزير از سكوت شده اند، زيرا رواياتي كه ناسخ را بيان مي دارد ضعيف مي باشد و بر مقصود دلالت نمي كند، بلكه اين روايات از نظر سند و دلالت نيازمند بررسي هاي علمي است، كه در جاي مناسب بيان آن لازم است.

سيد مرتضي در انتصار مي گويد:

عامه روايت كرده اند كه در برهه اي از زمان پيامبر، «حي علي خير العمل» در اذان گفته مي شد و ادعا شده كه [بعد] اين [ندا از اذان] نسخ و برداشته شد،كسي كه ادعاي نسخ مي كند بايد دليل آورد، و حال آنكه [در اين زمينه، مدعي] دليل نمي يابد. [2] .

ابن عربي در «الفتوحات المكيه» مي گويد:

... و اما كساني كه در اذان، «حي علي خير العمل» را افزوده اند، اگر اين كار در زمان پيامبر صورت گرفته - چنانچه روايت شده كه در جنگ خندق اين ندا بيان شد، زماني كه مردم خندق مي كندند، و وقت نماز رسيد، كه بر اساس حديث بهترين چيزي است كه وضع شده، منادي اهل خندق را ندا داد: «حي علي خير العمل» - كسي كه آن را جزء اذان قرار داده، كار خطا و نادرستي نكرده است، بلكه اگر حديث [جنگ خندق] صحيح باشد، پيروي از پيامبر كرده است، يا سنت نيكي را بنا نهاده است. [3] .

در «الروض النضير» به نقل از كتاب السنام چنين آمده است:



[ صفحه 197]



صحيح اين است كه بگوييم اذان به «حي علي خير العمل» تشريع شده، زيرا در روز خندق اين اتفاق در اذان رخ داد، و نيز بدين جهت كه «حي علي خير العمل» فراخوان به نماز است كه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «بهترين اعمال شما نماز است» [4] ؛ چنانچه احاديث ديگر، مي رساند كه مؤذنان پيامبر و كسان ديگر از صحابه پيامبر تا زنده بودند، پيوسته به «حي علي خير العمل» اذان مي گفتند. [5] .

بنابراين شيعه و سني بر ثبوت حكم «حي علي خير العمل» در صدر اسلام متفق اند و در اينكه اين جمله در آغاز تشريع اذان، جزء آن بوده است اختلافي ندارند؛ ليكن اهل سنت به تنهايي ادعاي نسخ كرده اند، و اين سخن در دوره هاي بعد - به انگيزه هايي كه ذكر خواهد شد - تثبيت شد.

اين امر اشاره دارد كه شرعيت و جزئيت «حي علي خير العمل» از زمان پيامبر نزد هر دو فرقه ثابت بوده است، و افزون بر اين، شيعه اماميه و زيديه و اسماعيليه، طرق خاص و صحيحي در ثبوت شرعيت و جزئيت آن دارند، و همه بر ثبوت آن در عهد پيامبر، و نسخ نشدن آن - در زمان حيات پيامبر - تأكيد مي ورزند، و نقل مي كنند كه: «پيامبر بلال را امر كرد كه به آن [حي علي خير العمل] اذان گويد: و بلال پيوسته به آن اذان گفت تا پيامبر از دنيا رفت». [6] .

و اين حديث آشكارا دلالت دارد كه «حي علي خير العمل» نسخ نشد، و تا پيامبر زنده بود جزء اذان بود.



[ صفحه 198]



مؤيد اين حديث بلال، روايتي است كه حافظ علوي زيدي [7] با اسناد به



[ صفحه 199]



ابومحذوره نقل مي كند كه پيامبر اذان را به او آموخت؛ و «حي علي خير العمل» در آن اذان بود. [8] .

پيداست كه ابومحذوره - بر حسب آنچه مي گويند - در آخر سال هشتم هجري، پس از بازگشت از حنين [9] ، اذان را از پيامبر آموخت، و معناي آن، ثبوت «حي علي خير العمل» و شرعيت آن تا اين تاريخ مي باشد، و پيامبر دستور نداد كه به جاي آن «الصلاة خير من النوم» گفته شود.

افزون بر اين، روايت حافظ علوي از بلال، زيادتي را كه طبراني و بيهقي [در ذيل آن] آورده اند، نفي مي كند؛ زيرا حافظ علوي مي گويد:

براي ما حديث كرد: محمد بن اسحاق مقري خزاز، [گفت] به ما خبر داد ابوزرعه احمد بن حسين رازي، [گفت:] براي ما حديث كرد ابوبكر بن تومردا، [گفت:] به ما خبر داد مسلم بن حجاج، [گفت:] براي ما حديث كرد ابراهيم بن



[ صفحه 200]



محمد بن عرعره، [گفت:] براي ما حديث كرد معن بن عيسي، [گفت:] براي ما حديث كرد عبدالرحمان بن سعد مؤذن، از محمد بن عمار بن حفص بن عمر، از جدش حفص بن عمر بن سعد كه گفت: بلال در اذان صبح به «حي علي خير العمل» اذان مي داد. [10] .

طبراني و بيهقي [11] همين حديث را از طريق يعقوب بن حميد، از عبدالرحمان بن سعد (مؤذن)، از عبدالله بن محمد و عمر و عمار - فرزندان حفص - از پدرانشان از اجدادشان، از بلال روايت مي كند كه: او صبح ندا مي داد، پس مي گفت: «حي علي خير العمل».

در اين نقل، حديث زياده اي اين چنين دارد:

پيامبر به بلال امر كرد كه «حي علي خير العمل» را ترك كند و به جاي آن «الصلاة خير من النوم» را قرار دهد.

با تأمل و ژرف انديشي در روايت معن بن عيسي، از عبدالرحمان بن سعد - كه حافظ علوي آن را آورده - مي توان دريافت كه روايت يعقوب بن حميد، كه طبراني و بيهقي آن را آورده اند، به اتفاق همه، موثق تر است؛ زيرا معن بن عيسي و ديگر رجال سند، ثقه و مورد اعتمادند.

در اينجا شايسته است رجال هر دو سند و آنچه را از بلال و ابو محذوره روايت كرده اند، به تفصيل بررسي شود و اختلاف نقل آن دو روشن گردد تا ملابسات اين گونه امور را در شريعت و احكام بشناسيم.



[ صفحه 201]




پاورقي

[1] نگاه كنيد به، مجمع الزوائد 1: 330؛ در اين كتاب آمده است: «اين حديث را طبراني در «معجم الكبير» آورده و در سند آن عبدالرحمان بن عمار بن سعد است كه ابن معين او را فردي ضعيف مي شمارد».

شايان ذكر است كه، المتقي الهندي روايت طبراني را در كنزالعمال 8: 342، حديث 23174، آورده و پس از ذكر اسناد آن مي گويد: بلال در اذان صبح مي گفت: «حي علي خير العمل»، وي در اين كتاب جمله «اجعل مكانها الصلاة خير من النوم» را نياورده است.

[2] الانتصار: 137، باب «وجوب قول حي علي خير العمل في الأذان».

[3] الفتوحات المكيه 1: 400.

[4] اين سخن را عزان - محقق كتاب «الأذان بحي علي خير العمل: 12» - حكايت كرده است؛ به نقل از الروض النضير 1: 542.

[5] همان، ص 50-56.

[6] نگاه كنيد به، من لا يحضره الفقيه 1: 284، حديث 872؛ وسائل الشيعه 5: 416؛ الاستبصار 1: 306، حديث 1134؛ الأذان بحي علي خير العمل، للحافظ العلوي: 91.

[7] براساس نص ذهبي در العبر 3: 212، و سير أعلام النبلاء 17: 636، و ابن عماد حنبلي در شذرات الذهب 3: 274، حافظ علوي زيدي همان ابو عبدالله محمد بن علي بن حسن علوي شجري كوفي مي باشد كه - امام، محدث، ثقه، عالم، فقيه مسند كوفه - در رجب سال 67 هجري متولد شد و در ماه ربيع الاول سال 445 هجري در كوفه درگذشت. ابن نرسي مي گويد: كسي را در فقه الحديث [درك و فهم حديث و شناخت آن] مثل او نديدم، وي حافظ قرآن و حديث بود. حافظ صوري از او روايت مي كند و از او بهره برد و به او افتخار مي كرد (سير اعلام النبلاء 17: 636).

در «طبقات الزيديه 2: 292» آمده است: حافظ علوي مردي ثقه و عابد بود و مسند اهل كوفه. علامه طهراني در طبقات اعلام الشيعه، شرح حال او را آورده است. (اعلام القرن الخامس: 170-172).

كتاب هاي حافظ علوي عبارتند از: «فضل الكوفه»، «فضل زيارة الحسين عليه السلام»، «تسمية من روي عن الامام زيد من التابعين»، «التاريخ»، «التعازي» و كتاب «الجامع الكافي» كه آن را از سي و اندي از كتاب هاي امام محمد بن منصور مرادي زيدي، جمع آوري كرده است، و از بزرگ ترين كتاب هايي است كه در فقه و نصوص امامان زيدي نوشته شده است و در آن بحث اذان آمده است.

نيز حافظ علوي كتابي جداگانه درباره اذان نوشته با عنوان «الأذان بحي علي خير العمل» كه در نزد زيديه طرق متعددي دارد. محمد بن يحيي سالم عزان به بعضي از طرق اين كتاب - در مقدمه تحقيق خود (صفحه 32) - اشاره مي كند، و همچنين سيد محمد بن حسين بن عبدالله جلال، در آخر نسخه اش مي گويد: چنين گويد فقير و نيازمند به خدا، معترف به گناه و تقصير، محمد بن حسين بن عبدالله جلال: روايت مي كنم كتاب «الأذان بحي علي خير العمل» را از چند طريق، از مشايخ خودم رحمهم الله با اجازه عمومي، و روايت مي كنم از سرورم علامه قاسم بن حسين ابوطالب با شنيدن از اول تا آخر آن مگر اندكي را، به اجازه عمومي، و او از چند نفر از مشايخش روايت مي كند كه من در كتاب «انوار السنية في أسناد علوم الامة المحمدية» آنان را آورده ام، از جمله آنهاست شيخ او علامه علي بن حسين مغربي، از شيخش سيد علامه عبدالكريم بن عبدالله ابوطالب، از شيخ خود علامه بدرلال... از مؤلف ابي عبدالله محمد بن حسن بن علي بن حسين بن عبدالرحمان بن قاسم بن حسن بن زيد بن حسن بن علي بن ابي طالب (رضوان الله عليهم).

سيد يحيي عبدالكريم، از نسخه ي آقاي جلال، اين كتاب را - در يمن در صفر سال 1399 هجري - چاپ كرده است، محقق در مقدمه اش بر كتاب (صفحه 5-6) مي نويسد: بيش از ده نفر از صحابه، اذان به «حي علي خير العمل» را روايت كرده اند، و طرق روايت اذان بيش از صد است و اسناد همه آنها متصل مي باشد (نگاه كنيد به، مقدمه: 5-6).

بسياري از بزرگان از اين كتاب حديث نقل كردند، مانند: قاسم بن محمد در كتاب الاعتصام، و شوكاني در نيل الأوطار، و مسندش را نقل كرده در كتاب «اتحاف الأكابر»، نيز از اين كتاب روايت كرده و احاديث مسند آن را بيرون آورده، عبدالواسع واسعي در كتاب «درر الأسانيد»؛ و همچنين مجدالدين مؤيد و سيد محمد جلال و غير آنها.

بسي جاي تأسف است كه نسخه چاپ شده حاضر پر غلط است و با نسخه خطي ديگري از كتاب، مقابله نشده است؛ هر چند بر اين نسخه چاپ شده نوشته شده كه، سيد يحيي عبدالكريم فضيل آن را تحقيق كرده است.

به همين جهت من گاه از نسخه ديگري با تحقيق محمد يحيي سالم عزان، كمك گرفتم، و نيز در بعضي موارد به كتاب «الاعتصام بحبل الله» مراجعه كردم كه در آن همه كتاب اذان چاپ شده است. برادر محققمان حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدرضا جلالي نسخه اي از كتاب «الأذان بحي علي خير العمل» را به من نشان داد كه به خط سيد محمد بن حسين جلال بود و روايت اين كتاب را به وي اجازه داده بود. آقاي جلالي به من گفت كه قصد تحقيق و چاپ آن نسخه را دارد، كه اين خبر مرا شاد و خرسند ساخت و توفيق و تحقيق شايسته را براي ايشان آرزومندم.

[8] نگاه كنيد به «الأذان بحي علي خير العمل»، للحافظ علوي: 27-26- و 29 و نيز تحقيق عزان: 50 -54.

[9] سبل السلام 1: 120؛المسند، للشافعي: 31؛ مسند احمد 3: 408؛ سنن النسائي 2: 5.

[10] الأذان بحي علي خير العمل: 28 (با تحقيق عزان: 56)؛ و الاعتصام بحبل الله 1: 290.

[11] المعجم الكبير 1: 353 (متن روايت از اين كتاب است)؛ السنن الكبري 1: 425، در اين كتاب آمده است، شيخ گفت: اين جمله - در آنچه پيامبر بلال و ابا محذوره را آموخت - ثابت نشده كه از پيامبر باشد، و ما زيادي را در اين حديث، ناپسند مي دانيم و توفيق از خداست.


بازگشت