توقيفي بودن اذان


اكنون زمان طرح سؤال ديگر است و آن اينكه، آيا اذان توقيفي است به اين معنا كه بايد فصل هاي آن همچنان كه هست گفته شود، يا اينكه ما بر حسب مصلحت مي توانيم آن را زياده و كم كنيم؟ [1] و آيا در اينجا ميان توقيفي بودن امور عبادي و غير آن، و بين واجبات و مستحبات فرق وجود دارد يا نه؟

حكم اذان چيست؟ آيا توقيفيت آن مانند قرآن است كه كسي حق ندارد آن را زياده و كم كند يا اينكه توقيفي بودن اذان به شكل ديگري است؟

پيداست كه اذان توقيفي است، احاديثي از اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله دلالت دارد كه اذان در اسراء و معراج تشريع شده، و مانند آن در كتاب هاي بعضي از اهل سنت آمده است.

ليكن در اين صورت، با احاديثي كه مشعر به توقيفي نبودن اذان مي باشد چه كنيم؟ اين روايات - كه در آنها زيادت و نقصان وجود دارد - بر چه چيزي دلالت مي كند؟ آيا بر تخيير دلالت مي كند يا بر جواز يا بر چيز ديگر؟

ابوبصير از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه فرمود: اگر مؤذن امام باشد و به انگيزه گرد آمدن مردم، شهادت و «حي علي الصلاة» يا «حي علي الفلاح» را، دو بار و سه بار و بيشتر اعاده كند، اشكالي ندارد. [2] .

ابي عبيده حذاء مي گويد: امام باقر عليه السلام را ديدم كه در اذان، يكي يكي، تكبير



[ صفحه 183]



مي گفت، دليل آن را پرسيدم، فرمود: آن گاه كه در اذان عجله داشته باشي، باكي در اين كار نيست. [3] .

شيخ طوسي - در حديث صحيح - از عبدالله بن سنان نقل مي كند كه گفت:

از امام صادق عليه السلام پرسيدم آيا زن براي نماز بايد اذان بگويد؟ فرمود: اگر اين كار را بكند خوب است، و اگر نكرد كافي است تكبير بگويد و شهادت به يگانگي و رسالت محمد دهد. [4] .

از ابي مريم انصاري - در روايتي صحيح - نقل شده كه گفت شنيدم امام صادق عليه السلام فرمود: اقامه ي زن اين است كه تكبير بگويد و شهادت دهد كه خدايي جز خداي يكتا نيست و محمد بنده و فرستاده ي اوست. [5] .

بخاري و مسلم از عبدالله بن حارث روايت كرده اند كه گفت: ابن عباس در روز باراني - كه زمين گل شده بود - برايمان خطبه خواند، چون مؤذن به «حي علي الصلاة» رسيد از او خواست كه بگويد: «الصلاة في الرحال، نماز در خانه ها» مردم - با شگفتي و انكار - به هم نگاه مي كردند.

ابن عباس گفت: گويا شما اين ندا را انكار مي كنيد، با آن كه بهتر از من - يعني پيامبر صلي الله عليه و آله - اين كار را انجام داد، نماز واجب است و من نمي پسندم شما را به زحمت اندازم. [6] .



[ صفحه 184]



از امام باقر عليه السلام رسيده كه آن حضرت در نماز صبح جمله «الصلاة خير من النوم» را مي افزود! [7] .

باري، اين احاديث بر چه چيزي دلالت دارند؟ و معنا و مقصودشان چيست؟ و چگونه مي توان آنها را با توقيفي بودن عبادات سازگار دانست؟

آيا توقيفيت اذان از ديگر احكام جداست، و مي توان «حي علي الفلاح» را سه بار و بيشتر در آن تكرار كرد، ولي در امر عبادي ديگر زيادي و كمي جايز نمي باشد؟ آيا در اينجا بين واجب توقيفي و مستحب توقيفي، فرق وجود دارد؟

توقيفي به معناي تعبدي است، يعني تعبد به آنچه شارع مقدس آورده بي زياده و نقصان، پس اگر از جانب شارع رسيده باشد كه مي توان «حي علي الفلاح» را در اذان سه بار گفت، حمل بر تخيير يا اجازه شارع - به جهت ضرورت خاص - مي شود؛و اگر از سوي شارع اين سخن نرسيده باشد و صحت روايت اثبات نگردد، به آن عمل نمي شود و در نتيجه در اينجا فرقي ميان عبادات و معاملات در توقيفي بودن نيست، و نيز واجبات و مستحبات در توقيفي بودن با هم فرق ندارند، مكلف بايد آنچه را مي شنود و به عقل در مي يابد، به گونه اي ادا كند كه شارع امر كرده است، بي زياده و نقصان.

در كتاب كمال الدين صدوق، در حديثي از عبدالله بن سنان آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: به زودي شما دچار شبهه مي شويد بي آنكه نشانه اي راهنما و امامي هدايت گر در ميانتان باشد، كسي از آن شبهه مصون نماند مگر آن كه دعاي غريق را بخواند.

پرسيدم، دعاي غريق چيست؟ امام عليه السلام فرمود: «يا الله يا رحمان يا رحيم يا مقلب القلوب، ثبت قلبي علي دينك...» گفتم: «يا مقلب القلوب و الأبصار، ثبت قلبي علي



[ صفحه 185]



دينك»، امام عليه السلام فرمود: به يقين، خداي بزرگ «مقلب القلوب و الأبصار: دگرگون كننده قلب ها و ديده ها» است، ليكن بگو آن چنان كه من مي گويم: «يا مقلب القلوب، ثبت قلبي علي دينك؛ اي دگرگون كننده قلب ها، دلم را بر دينت استوار بدار». [8] .

به اين روش، مسلمان مي آموزد كه بايد در نقل، انديشه و درنگ ورزد و احتياط كند و بر حذر [و هوشيار] باشد، و بي زياده و نقصان نص را باز گويد، اين همان شيوه اي است كه شارع مقدس تمسك به آن را به ما آموخته است.

بلي، گاه توقيفي به لحاظ نگرش خاص، از توقيفي ديگر متمايز مي شود. به عنوان نمونه، توقيفي بودن اذان از توقيفي بودن ازدواج و طلاق - به لحاظي - جداست، به اين معنا كه در ازدواج و طلاق، توقيفي بودن به امر كلي تعلق گرفته است نه جزئيت آن [9] ، يعني بر عاقد واجب است كه عقد ازدواج را در سخنش انشا كند، بي آنكه متعبد به يك صيغه ي خاص باشد. پس اگر عقد كننده در عقد ازدواج، «انكحت» يا «زوجت» يا «متعت» بگويد صحيح است؛ و نيز در طلاق اگر شخص بگويد: «زوجتي طالق»يا«فاطمة طالق» يا «زنم كه در خانه است طلاق» - و زنش در خانه باشد - طلاق صحيح مي باشد. زيرا مقصود در اينجا، انشاء پيوند زناشويي در ازدواج و قصد جدايي در طلاق است، و تعبد به صيغه و لفظ خاص در اينجا منظور نيست، به خلاف تعبد به نصوص قرآن و مانند آن كه در آنها تغيير و تبديل راه ندارد، و جايز نيست جمله اي از قرآن بر جمله ديگر مقدم آورده شود و يا به جاي «الرحمان الرحيم»، انسان بگويد: «الرحيم الرحمان»، چه مطلوب در اينجا اداء نص آسماني است همان گونه كه هست.

بنابراين، توقيفيات امور، به حسب تعلق احكام مختلف مي شود. گاهي توقيفي



[ صفحه 186]



بودن به حقيقت و ذات امر تعلق مي گيرد، و گاه به لزوم تعبد به نص خاص بي زياده و نقصان.

حال مي پرسيم كه، توقيفي بودن اذان از كدام قسم است؟ آيا زياده و نقصان، و تبديل كلمه اي به كلمه ديگر در آن جايز مي باشد يا خير؟ اگر جايز است تا چه حد شارع به ما اجازه تصرف در آن را داده است؟ آيا توقيفي بودن اذان مانند اذكار مستحبي در قنوت مي باشد يا مانند صيغه هاي تشهد و نماز خوف در نزد اهل سنت است يا چيز ديگر؟

پاسخ اين پرسش ها، در ابوابي كه از اين پس مي آيد، روشن خواهد شد و با مطالعه آنها مي توان به حقيقت امر در اين زمينه پي برد.


پاورقي

[1] مقصود از توقيفي نبودن همين معناست.

[2] الكافي 3: 308، حديث 34؛ وسائل الشيعة 5: 428 (به نقل از كافي).

[3] التهذيب 2: 62، حديث 216؛ الاستبصار1: 307 / 1140؛ وسائل الشيعة 5: 425.

[4] التهذيب 2: 58، حديث 202؛ وسائل الشيعة 5: 405.

[5] الكافي 3: 305، كتاب الصلاة، باب بدء الأذان و الاقامة.

[6] صحيح البخاري 1:324 - 325، كتاب الأذان، باب هل يصلي الامام بمن حضر و هل يخطب يوم الجمعة في المطر، حديث 629؛ نزديك به اين مضمون در باب «الرخصة في المطر و العلة أن يصلي في رحله»، و در باب «الأذان للمسافر اذا كانوا جماعة...»، از نافع روايت شده كه، ابن عمر در شبي سرد اذان داد... آن گاه گفت: در محمل هاتان نماز بخوانيد؛ و نگاه كنيد به فتح الباري (ابن رجب) 3: 493؛ صحيح مسلم 1: 485، حديث 699، كتاب صلاة المسافرين و قصرها.

[7] التهذيب 2: 63، حديث 222.

[8] كمال الدين و تمام النعمة 2: 351، باب 43، حديث 49؛ بحارالانوار 52: 148، حديث 73.

[9] دعاهاي قنوت، از اين قبيل است، به يقين قنوت مستحب است، ليكن خواندن ذكر خاص در آن لحاظ نشده و شخص مي تواند هر ذكري را بياورد.


بازگشت