توصيه هاي ناب


سه توصيه ي نوراني از حضرت آيت الله العظمي كوهستاني قدس سره؛

اواخر عمر گران بهاي حضرت آيت الله العظمي كوهستاني قدس سره بود براي تجديد كارت معافيت تحصيلي از مشهد مقدس به بهشهر آمده بودم از آن جايي كه عشق و شوق فراوان به زيارت آن روحاني وارسته داشتم خدمت ايشان شرفياب شدم. گرچه چند سالي كه در رستم كلاء در محضر استاد بزرگوار حضرت آيت الله العظمي ايازي (دام ظله العالي) بودم توفيق ملاقاتشان كراراً نصيب بنده مي شد. و معظم له هم ديدارشان را بسيار سفارش مي كرد. اما اين ديدار آخر براي بنده و امثال بنده بزرگترين درس بود چون درسي بود همراه عمل. ايشان در عصر خودش عالمي بود با عمل. زندگي ساده خاص خود را داشت. وي متعبدي بود مدام، يعني در عبادت خستگي ناپذير، در طهارت فردي زبان زد خاص و عام.

در اين سفر ملاقات (آقا جان) ممنوع بود چون پزشكان اجازه



[ صفحه 75]



ملاقات را نمي دادند تا اين كه به واسطه فرزندشان به خدمت آن انسان فرزانه رسيدم.

در بستر بيماري هم سير و سلوك ويژه اي داشت از ديدني هاي دنيا و از شنيدني هاي دنيا دور بود. آنچه مي ديد و مي شنيد سروش الهي و همايش اخروي بود.

در اين حال آنچه مشخص بود، زبان گويا در ذكر و به ياد محبوبش بود. گاهي كه به آيات انذار و تخويف مي رسيد صداي ناله اش بلند مي شد و سخت مي گريست. در همان حال معني و معنويت درخواست نصيحت و پندي كردم.

فرمود: سه چيز را در سر لوحه ي كارتان قرار دهيد:

1. همراه با قرآن باشيد و از قرآن جدا نشويد.

2. نماز شب را ترك نكنيد.

3. نماز را اول وقت بخوانيد.

آن مرد الهي بعد فرمودند:

مواظب شيطان باشيد كه براي فريب دادن هر انساني آماده است. فعلاً عمري را سپري كردم ديگر وقتي براي بقاء در دنيا برايم نمانده، آفتاب لب بام هستم. اثاثيه و توشه را جمع كرده ام و فقط منتظر قافله هستم كه با كاروان آخرت همراه باشم. با اين حال شيطان مي خواهد مرا وسوسه نمايد.

صداي گريه ي آن رادمرد توحيد، بلند شد. درس را معظم له به تمام معنا فرمودند. دست آن عالم رباني را بوسيدم و مرخص شدم.

اما چند روزي نگذشت كه حوزه علميه مشهد در ماتم و تشيع



[ صفحه 76]



جنازه ي آن عالم عامل عزادار، و حضرت ثامن الحجج عليه التحيات و الثناء ميزباني عزيز و جليل القدر، از او پذيرايي كرد. (روانش شاد) [1] .


پاورقي

[1] خاطره از يكي از استادان حوزه علميه قم، حجت الاسلام و المسلمين سيد عنايت الله درياباري.


بازگشت