نماز اول وقت


در بحث هاي پيشين، چنين آمد، كه نماز، گفت و گو و ديدار با معبود است. انسان هاي وارسته كه جز حضرت حق، دوست و ولي نعمتي براي خود نمي شناسند، مشتاقانه در انتظارند تا در نخستين فرصت، جسم و روح خسته از دنياي ماديت خود را جاني دوباره بخشند؛ از اين رو است كه حتي قبل از رسيدن وقت نماز، با انجام مقدمات واجب و مستحب و نظافت و معطر كردن بدن و لباس، خويش را براي حضور در پيشگاه معشوق آماده مي كنند.

در بحث «اهتمام به نماز» درباره ي انجام اين فريضه به وقت فضيلت، سخن گفته شد. در اينجا يك بار ديگر اهميت انجام به موقع آن را مورد توجه قرار مي دهيم.

هر چند براي هر يك از نمازهاي يوميه، زماني موسع در نظر گرفته شده، اما تأكيد بر اين است كه همگان در نخستين فرصت، با شتاب به سوي نماز حركت، و آن را در اول وقت اقامه كنند. و هيچ مشغله اي را بهانه ي تأخير نماز قرار ندهند.



[ صفحه 132]



اميرمؤمنان عليه السلام در گرماگرم جنگ، دل در گرو رسيدن وقت نماز دارد و مي فرمايد: ما براي اقامه ي نماز مي جنگيم [1] و فرزندش امام حسين عليه السلام نيز به رغم بارش تيرها و نيزه ها در ميدان نبرد ظهر عاشورا نماز را به پا مي دارد. [2] .



[ صفحه 133]



امام رضا عليه السلام نيز در حال مناظره اي سرنوشت ساز با يكي از پيروان اديان پيشين آن گاه كه بحث به جايي حساس و تعيين كننده رسيده بود، اصرار مخاطب براي ادامه ي گفت و گو و اظهار آمادگي براي پذيرش مكتب اسلام را، ناديده گرفته، با رسيدن وقت نماز، بي درنگ، برخاسته و به سوي نماز شتافتند! [3] .

زماني ديگر، وقتي به آن حضرت گفتند: صبر كنيد، تا مأمومان براي نماز، گرد آيند. امام ضمن توصيه به نماز اول وقت و در هر شرايطي كه ممكن باشد، آن را به هنگام اقامه فرمودند.

هنگام اقامت حضرت امام رحمة الله عليه در پاريس، حدود سيصد خبرنگار از سراسر جهان براي انجام مصاحبه درباره ي مسأله ي فرار شاه از ايران در منزل ايشان جمع شده بودند. هنوز بيش از چند پرسش مطرح نشده بود، كه وقت نماز رسيد. امام فورا جايگاه خود را ترك كردند و به سوي نماز شتافتند: ايشان در پاسخ كساني كه اصرار داشتند: اين برنامه ي مهم، بيشتر ادامه يابد، با عصبانيت فرمودند كه: به هيچ وجه نمي شود. [4] .

آن بزرگوار در سفرها، و حتي بيمارستان به رغم خستگي و بيماري، نماز اول وقت را ترك نمي كردند. روزي به دليل استفاده از قرص خواب آور مطمئن نبودند هنگام اذان ظهر بيدار شوند. لذا از پزشكان خواستند ايشان را، نزديك اذان بيدار كنند؛ ولي آنان زمان استراحت امام را، به هم نزدند! حضرتش اندكي پس از اذان، برخاستند؛ نخست، نماز را ادا، و سپس غذا را صرف كردند.



[ صفحه 134]



حضرت موسي در مقام مناجات از خداوند پرسيد: پاداش كسي كه نماز را در وقت آن بخواند، چيست؟ خطاب آمد: «اعطيته سؤله و ابيحه جنتي؛ خواسته اش را، روا مي دارم و بهشتم را بر او مباح مي گردانم.» [5] .

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

«ما من عبد اهتم بمواقيت الصلاة و مواضع الشمس الا ضمنت له الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار؛ [6] .

هر بنده اي به اوقات نماز اهميت دهد، من ضمانت مي كنم هنگام مرگ، آرامش يابد؛ اندوه ها از دلش رخت بندند و از آتش خلاص شود.»


پاورقي

[1] ارشاد القلوب.

[2] استاد مطهري (ره) در اين باره مي نگارد:

روز عاشورا مردي از اصحاب حضرت اباعبدالله عليه السلام يك وقت متوجه شد كه الان اول ظهر است. آمد عرض كرد يا اباعبدالله! وقت نماز است، و ما دلمان مي خواهد براي آخرين بار نماز جماعتي با شما بخوانيم. اباعبدالله نگاهي به آسمان كرد و فرمود: «ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلين» نماز را ياد كردي، خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد. مردي كه سر بر كف دست گذاشته است - يك چنين مجاهدي را - امام دعا مي كند كه خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد، ببينيد نمازگزار واقعي چه مقامي دارد! فرمود: بله نماز مي خوانيم، همانجا در ميدان جنگ نماز خواندند، نمازي كه در اصطلاح فقه اسلامي «نماز خوف» ناميده مي شود. نماز خوف مثل نماز مسافر دو ركعت است، نه چهار ركعت، يعني انسان اگر در وطن هم باشد باز بايد دو ركعت بخواند، براي اينكه مجال نيست، در آنجا بايد مخفف خواند، چون اگر همه به نماز بايستند وضع دفاعيشان بهم مي خورد، موظف هستند در حال نماز، نيمي از سربازان در مقابل دشمن بايستند و نيمي به امام جماعت اقتدا بكنند، امام جماعت يك ركعت را كه خواند صبر مي كند تا آنها يك ركعت ديگر را خودشان بخوانند، بعد آنها مي روند، پست را از رفقاي خودشان مي گيرند در حاليكه امام همينطور منتظر نشسته يا ايستاده است، بعد سربازان ديگر مي آيند و نماز خودشان را با ركعت دوم امام مي خوانند.

اباعبدالله چنين نماز خوفي خواند ولي وضع اباعبدالله يك وضع خاصي بود به طوري كه چندان از دشمن دور نبود، لذا آن عده اي كه مي خواستند دفاع كنند نزديك اباعبدالله ايستاده بودند و دشمن حتي در اين لحظه هم آنها را راحت نگذاشت، در حاليكه اباعبدالله مشغول نماز بود، دشمن شروع به تيراندازي كرد، دو نوع تير، هم تير زبان! يكي فرياد كرد: حسين نماز بخوان ولي نماز تو فايده اي ندارد، تو بر پيشواي زمان خودت يزيد، ياغي هستي، و هم تيرهايي كه از كمان پرتاب مي كردند. به طوري كه يكي دو نفر از صحابه كه خودشان را سپر قرار داده بودند، روي خاك افتادند، يكي از آنها «سعيد بن عبدالله حنفي»، نزديك جان دادنش بود، آقا خودش را به بالين او رساند. عرض كرد: «يا اباعبدالله! أ اوفيت» آيا حق وفا را به جا آوردم؟ مثل اينكه هنوز هم فكر مي كند كه حق حسين آنقدر بزرگ و بالا است كه اين مقدار فداكاري هم شايد كافي نباشد. اين بود نماز اباعبدالله در صحراي كربلا.

[3] عيون اخبار الرضا.

[4] سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني (ره).

[5] بحارالانوار، ج 82، ص 204.

[6] همان، ج 83، ص 9.


بازگشت