وضو


پيش از حضور در پيشگاه معبود، بايد مهياي ملاقات شد. صورت و دست هاي خود را شست و شو داد و آماده ي ديدار شد. دليل انجام اين امر چيست؟ آيا نمي شود هر كس، هر طور تمايل دارد دست و صورتش را بشويد و رعايت آداب و دستور خاصي لازم نباشد؟ در روايت اسلامي به چند مورد به عنوان اسرار و آثار وضو اشاره گرديده كه تلفيقي است از نتايج مادي و معنوي و تحقق هر كدام در گرو انجام آن منطبق با دستور الهي است:

1. آراستگي ظاهر: امام باقر عليه السلام در حديثي زيبا به يكي از شاگردان خود چنين فرمود: اگر كسي بپرسد: چرا خداوند، فرمان به وضو داد؟ پاسخ مي گوييم: زيرا عبد در مقام مناجات و گفت و گو و هنگام ملاقات با خالق، پاك و آراسته باشد و اطاعت خود را در برابر او به اثبات رساند. [1] .

2. نشاط و رفع كسالت: در همين روايت امام عليه السلام به عنوان دليل ديگر وجوب وضو مي فرمايد: «مع ما فيه من ذهاب الكسل و طرد النعاس؛ وضو، سبب رفع كسالت، خواب آلودگي و سستي مي گردد.»

3. روسفيدي در قيامت: مردي از پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم پرسيد، روز قيامت از ميان انبوه مردمان كه از عصر حضرت نوح تا روزگار شما گرد آمده اند، چگونه امت خود را مي شناسيد؟ حضرت فرمود: امت من چهره هاي تابنده و درخشاني دارند كه بر اثر وضو اين زيبائي در سيماي آنان ديده مي شود و هيچكس ديگر چنين ويژگي و نشاني ندارد. [2] .

4. طولاني شدن عمر: پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:



[ صفحه 94]



«اكثر من الطهور يزد الله في عمرك: [3] .

هر چه بيشتر طاهر و باوضو باش تا خداوند عمرت را زيادتر كند.»

اين وعده به حق خداوند متعال توجيه علمي و پزشكي نيز دارد كه به طور طبيعي افرادي كه جهات بهداشتي خصوصا نظافت پوست بدن را رعايت كنند از سلامت جسمي و دوام عمر بيشتري برخوردار خواهند بود.

5. درك ثواب شهيدان: در روايات، تأكيدي فراوان بر دائم الوضوء بودن شده است، دائم الوضوء بودن يعني يك رشته دائمي عبادي با خدا داشتن، يعني صيقل دادن منظم روح، يعني زدودن غبار از دل. در روايتي، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ضمن تأكيد بر حفظ اين امتياز در تمامي حالات مي فرمايند:

«و ان استطعت ان تكون ابدا علي وضوء فافعل فان ملك الموت اذا قبض روح العبد و هو علي وضوء كتب له شهادة؛ [4] .

اگر مي تواني هميشه با وضو باشي اين عمل را ترك نكن؛ زيرا ملك الموت آن گاه كه روح بنده اي با وضو را قبض مي كند او را شهيد محسوب خواهد نمود.»


پاورقي

[1] علل الشرايع / 257.

[2] وسائل الشيعه، ج 1، 267.

[3] بحارالانوار، ج 80، ص 305.

[4] كنزالعمال، ج 9، ص 293.


بازگشت