تشهد
تشهد، از واجبات نماز است. پس از هر دو ركعت (و در نماز مغرب، در ركعت سوم نيز) بايد نشست و تشهد خواند، كه شامل گواهي دادن به يكتايي خدا و رسالت پيامبر و صلوات است.
بايد دو زانو نشست، به گونه اي كه پشت پاي راست، روي كف پاي چپ قرار گيرد و بهتر است سنگيني بدن به سمت چپ باشد.
از آنجا كه در اصطلاح قرآني، راست، مظهر حق و چپ، سمبل باطل است، اميرالمؤمنين عليه السلام در جواب اين سؤال كه چرا پاي راست روي پاي چپ قرار داده مي شود، فرمود: تأويلش اين است كه: خدايا باطل را بميران و حق را بر پاي دار. [1] .
تشهد، بازگو كردن همان شهادت و شعاري است كه در آغاز نماز در اذان و اقامه گفته شد و اين براي يادآوري خط صحيحي است كه در اول گفتيم. [2] در تشهد گواهي به يگانگي خدا و رسالت پيامبر در كنار هم آمده و پيوند نبوت و رهبري را با توحيد و عبوديت مي رساند.
در حمد، به زبان جمع، اظهار عبوديت و استعانت مي كرديم، در تشهد به زبان اول شخص (شهادت مي دهم) است. شايد گوياي اين باشد كه اين گواهي را هر كس بايد با آگاهي و اعتقاد عميق خود اظهار بدارد و بيعت خويش را با خدا و رسول، تجديد كند.
در شهادت به رسالت و عبوديت حضرت محمد صلي الله عليه و آله هم عظمت مقام آن
[ صفحه 187]
حضرت نهفته، كه خداوند، شهادت به رسالت او را در كنار توحيد قرار داده است، هم پيوند نمازگزار را با خط رهبري الهي و قدرداني از او مي رساند، و هم مقدم بودن (عبده) بر (رسوله) مي رساند كه رمز رسالت پيامبر، عبوديت اوست، و چون «بنده ي» خدا بوده به مقام پيامبري برگزيده شده است.
فراز ديگر تشهد، «صلوات» است.
درود فرستادن بر پيامبر و خاندان او، شعار اسلام و به خصوص، شيعه است و نماز بدون آن، ناقص است.
گرچه اهل سنت، اين جمله را در تشهد نمي خوانند، ولي «امام شافعي» - از رهبران اهل سنت - در شعري چنين سروده است:
اي خاندان پيامبر! محبت شما بر ما فرض است و خدا اين را در قرآن نازل كرده است. در عظمت قدر شما همين بس كه هر كس بر شما صلوات نفرستد، نمازش، نماز نيست. [3] .
در كيفيت صلوات بر پيامبر و آلش و نيز در اصل آن، حديث هاي متعددي در كتب تفسير و فقه و حديث اهل سنت نيز آمده است. حتي در «صحيح بخاري» روايت است كه از پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيدند: ما چگونه صلوات بفرستيم؟ فرمود: بگوئيد: «اللهم صل علي محمد و علي آل محمد» [4] .
متأسفانه در نقل همين حديث، كلمه ي «آل محمد» را هنگام نوشتن صلوات بر آن حضرت، حذف مي كند!!
[ صفحه 188]
در احاديث ديگري نيز «آل محمد» در كنار نام پيامبر آمده است. [5] .
و در احاديثي، نكوهش از كساني شده كه هنگام صلوات بر محمد صلي الله عليه و آله اهل بيت آن حضرت را ياد نمي كنند، همچون: «من قال صلي الله علي محمد، و لم يصل علي آله لم يجد ريح الجنة» [6] .
و در مقابل، تشويق از كساني شده كه بر اهل بيت پيامبر نيز درود مي فرستند و پاداش شفاعت و قرب به پيامبر براي آنان بيان گشته، همچون اين حديث از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: «من اراد التوسل الي و ان تكون له عندي يد اشفع له بها يوم القيامة فليصل علي اهل بيتي و يدخل السرور عليهم» [7] .
و در روايت است: امام باقر عليه السلام به شخصي كه خود را به كعبه چسبانده و تنها بر پيامبر صلوات مي فرستاد (و اهل بيت را نمي گفت) خطاب كرد و فرمود: اين، ظلم به ماست. [8] و در رواياتي، اينگونه صلوات، ابتر و ناتمام شمرده شده است. [9] .
به هر حال، ياد كردن از «آل پيامبر» در صلوات، نشان قدرشناسي از دودمان پيامبر و عمل به توصيه ي خود آن حضرت است. [10] .
و... خود صلوات بر محمد و آل او، (طبق احاديث) نوري مي شود كه صراط قيامت شما را روشن مي كند و درودهاي ما به پيامبر مي رسد و آن حضرت، پاسخ مي دهد. صلوات، كفاره ي گناهان و سبب تزكيه ي ماست: «و جعل
[ صفحه 189]
صلواتنا عليكم تزكية لنا و كفارة لذنوبنا» [11] .
در حديث ديگري آمده كه: دسته جمعي و با صداي بلند، صلوات بفرستيد، تا نفاق از ميان شما ريشه كن شود. [12] .
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرموده است: صلوات شما بر من، سبب استجابت دعا و رضايت پروردگار و پاكي و رشد اعمالتان مي شود. [13] .
در رواياتي، آمده كه هر كس بر پيامبر صلوات بفرستد، خدا و فرشتگان هم بر او صلوات مي فرستند و در روز قيامت، از نزديكترين افراد به پيامبر است. [14] .
حال كه صلوات، اين همه پاداش دارد و در اهميتش همين بس كه در تشهد نماز هم آمده، ما هم براي برخورداري از اين پاداش ها، تكرار مي كنيم: «اللهم صل علي محمد و آل محمد»
پاورقي
[1] وسائل الشيعه، ج 4، ص 988. بحارالانوار، ج 82، ص 283.
[2] مضمون حديثي از امام رضا عليه السلام در بحار، ج 82، ص 284.
[3] الغدير، ج 2، ص 303، به نقل از: مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 323.
يا اهل بيت رسول الله حبكم
فرض من الله في القرآن انزله
كفاكم من عظيم القدر انكم
من لم يصل عليكم لا صلاة له.
[4] صحيح بخاري، ج 8، باب الصلاة علي محمد.
[5] تفسير فخر رازي، ج 25 ص 227 و كنزالعمال، ج 1، ص 495.
[6] وسائل الشيعه، ج 4، ص 1219 و بحارالانوار ج 91، ص 48.
[7] وسائل الشيعه، ج 4، ص 1221.
[8] وسائل الشيعه، ج 4، ص 1218.
[9] وسائل الشيعه، ج 4، ص 1222.
[10] به كتاب كنزالعمال، ج 1، ص 488 و 489 و به بحارالانوار، جلد 91 مراجعه شود.
[11] زيارت جامعه ي كبيره، نيز: كنزالعمال، ج 1، ص 492.
[12] قصار الجمل.
[13] بحارالانوار، ج 91، ص 64 و 65.
[14] بحارالانوار، ج 91، ص 64 و 65.