سجود هستي براي خدا


طبق بيان قرآن و جهان بيني الهي، همه ي كائنات و ذرات، به نوعي داراي شعورند و به ستايش و تسبيح و سجود براي خداي متعال مشغولند. در قرآن، آيات زيادي بر اين سخن گواه است. از جمله اين آيه: «ألم تر أن الله يسجد له من في السموت و من في الأرض و الشمس و القمر و النجوم و الجبال و الشجر و الدوآب و كثير من الناس و كثير حق علي العذاب» [1] آيا نديدي كه تمام آنان كه در آسمان ها و زمين اند، براي خدا سجده مي كنند، و نيز، خورشيد و ماه و ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان و بسياري از مردم. و بسياري هم (كه از سجده سرپيچي مي كنند) فرمان قهر و عذاب الهي درباره ي آنان قطعي است. مولوي نيز در اشعار خود، به شعور و نطق ذرات عالم اشاره كرده، مي گويد:



نطق آب و نطق خاك و نطق گل

هست مخصوص حواس اهل دل



جمله ي ذرات، در عالم نهان

با تو مي گويند روزان و شبان



ما سمعيعيم و بصير و باهشيم

با شما نامحرمان ما خامشيم



از جمادي سوي جان جان شويد

غلغله ي اجزاي عالم بشنويد



فاش تسبيح جمادات آيدت

وسوسه ي تأويل ها بزدايدت



اين جهان بيني، به نحوي در آيات قرآن هم مطرح است.

خداوند، به بعضي از پيامبران، منطق و زبان پرندگان را تعليم داد. [2] حضرت سليمان، گفت وگوي موران را مي فهميد. [3] .

همه موجودات، تسبيح گوي خدايند ولي شما تسبيح آنان را



[ صفحه 177]



نمي فهميد. [4] علامه ي طباطبائي پس از بياني مفصل در اين باره، مي فرمايد:

«و الحق ان التسبيح في الجميع حقيقي قالي» [5] .

حق آن است كه تسبيح موجودات، يك حقيقت است (نه مجاز) و با لفظ و صوت است (نه آفرينش).

البته لازم نيست همه ي الفاظ و اصوات، يكسان باشند.

گرچه تسبيح موجودات، به يك معني به اين است كه با وجودشان، گواه ذات بي عيب خداي متعال اند، ولي بالاتر از اين را آيات قرآن و روايات، مي رساند. در حديث است: به صورت حيوان، سيلي نزنيد، چون تسبيح خدا مي گويد. [6] و نيز: لباس خود را بشوييد، چون لباس كثيف، تسبيح خدا نمي كند. [7] .

قرآن، از گزارش دادن «هدهد» به سليمان سخن مي گويد. [8] .

به هر حال، سجود و تسبيح نمازگزار، هم آوايي با اجزاي عالم وجود است كه همه در برابر فرمان و عظمت خدا، خاضع و ساجدند.


پاورقي

[1] حج، آيه ي 18.

[2] «علمنا منطق الطير» نمل، آيه ي 16.

[3] «فتبسم ضاحكا من قولها...» نمل، آيه ي 19.

[4] اسراء، آيه ي 44.

[5] الميزان، ج 13، ص 117.

[6] وسائل الشيعه، ج 8، ص 353.

[7] تفسير نمونه، ج 12، ص 140.

[8] نمل، آيه ي 23.


بازگشت