توجه به تكليف، نه عنوان


نشانه ي ديگر اخلاص، آن است كه انسان در عمل، دنبال كاري برود كه ضروري و تكليف است و بر زمين مانده، هر چند پول و عنوان و شهرت در آن نباشد و براي انسان، رفاه و درآمد و اعتبار اجتماعي فراهم نياورد. مثل خدمت در مناطق محروم يا روستاها و محيط هاي كوچك و دوردست و بد آب و هوا، يا پرداختن به كارهاي لازمي كه نمود اجتماعي چنداني ندارد، ولي وظيفه است.

زماني در جواني دو كلاس براي كودكان و جوانان داشتم. در مسير راه، اگر جوانان به من ملحق مي شدند، احساس غرور مي كردم، ولي وقتي كودكان به دنبالم مي افتادند، كمي احساس كوچكي مي كردم. از بازارچه اي عبور مي كرديم. پيرمرد بيسوادي از يك مغازه بيرون آمد و به من گفت: آيا براي خدا درس مي دهي؟ من هم به اطمينان اين كه پول نمي گيرم، گفتم: آري. گفت: اگر براي خدا درس مي دهي، خداي بچه ها با خداي بزرگسالان و جوانان يكي است و اگر به تو مي گويند معلم بچه ها و قصه گوي كودكان، نبايد ناراحت شوي.

كلام آن پيرمرد را، يك ارشاد الهي مي دانستم كه به من الهام مي داد: خداي بزرگان و گمنامان، يكي است. كاش به جايي برسيم كه شركت در جلسات معروف و غيرمعروف، تحصيل نزد افراد مشهور يا گمنام، خدمت در مراكز با نمود و بي نمود، تدريس مراحل ساده و ابتدايي يا سطوح عالي و نهايي براي ما يكسان باشد و عزت را از خدا بخواهيم، نه از پول و شهرت و لباس و كفش و



[ صفحه 139]



كلاه و مقام...!


بازگشت