نمونه هايي از اخلاص


علي عليه السلام، در صفت متقين مي فرمايد:

«اذا زكي احدهم خاف مما يقال له» [1] هر گاه يكي از آنان ستايش مي شود، از آنچه درباره اش گفته اند مي هراسد.

مردان وارسته، هراس از آن دارند توجه مردم به آنان، مانع توجه شان به خدا گردد خود، مصداق «يصدون عن سبيل الله» [2] شوند!

شبي در سيماي جمهوري اسلامي، مصاحبه اي با يك رزمنده ي شانزده ساله پخش شد. مصاحبه گر پرسيد: كار تو چيست؟ گفت: خنثي كردن مين. پرسيد: تاكنون چند «مين» خنثي كرده اي؟ گفت: از لطف خدا زياد. پرسيد: عدد آن را مي داني؟ جواب داد: مي ترسم بگويم، شيطان مرا گول بزند و دچار عجب و غرور شوم و دوستانم كه كمتر موفق بوده اند، احساس كوچكي كنند. الله اكبر...!

نمونه ي ديگر: نقل شده يكي از شاگردان مرحوم آيةالله سيد عبدالهادي شيرازي، در درس اشكال كرد. هر چه استاد به نرمي جواب داد، او سرسختانه قبول نكرد. پس از تمام شدن درس، شاگرد نزد استاد آمده و باز اشكال مي كند. مرحوم شيرازي 14 جواب علمي به وي مي دهد. شاگردان ديگر كه قدرت علمي استاد را مي بينند، مي پرسند: شما با اين جواب هاي محكم، چرا در هنگام درس، كوتاه آمديد؟ مي گويد: اين جواب ها يادم بود، ولي ترسيدم اگر بگويم، روحيه ي آن طلبه شكسته شود و من دچار عجب و غرور شوم. صلاح آن



[ صفحه 119]



ديدم كه او آزادانه اشكال كند تا شهامت سخن گفتن در او زنده بماند.

اين بزرگي روح و نيت خالص را مي رساند. برخي با آن همه خدمت، خود را مطرح نمي كنند، عده اي هم اگر يك سطل زباله اي براي خيابان و كوچه اي مي دهند، نام خود را روي آن مي نويسند تا مردم بدانند كه فلاني چنين كرده است...!

اولياء خدا كار و عبادت را براي خدا انجام مي دهند و تنها به پاداش او چشم مي دوزند و هر عملشان، صبغه و رنگ الهي دارد، كه رنگي است ماندگار و زوال ناپذير: صبغة الله... [3] و چه رنگي از رنگ الهي بهتر، كه هرگز پاك نمي شود و حرارت و سرما و فقر و ثروت و گمنامي و شهرت در آن اثري ندارد.

علي عليه السلام مي فرمايد:

«اخلص لله عملك و علمك و بغضك و اخذك و تركك و كلامك و صمتك» [4] .

كار و دانش و خشم و گرفتن و نگرفتن و سخن و سكوت خود را، خالص براي خدا گردان.

در اين صورت است كه كارها و آثارشان باقي مي ماند و هر چه كه وجهه و چهره ي خدايي داشته باشد، ماندگار است: «كل شي ء هالك الا وجهه» [5] و آنچه كه رنگ ريا و خودنمايي و شهرت طلبي داشته باشد، رنگ مي بازد و چيزي براي انسان نمي ماند.



[ صفحه 120]




پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه ي 193.

[2] اعراف، آيه ي 45.

[3] بقره، آيه ي 138.

[4] فهرست، غرر، واژه اخلاص.

[5] قصص، آيه ي 88.


بازگشت