نماز، پرواز روح


در احاديث، از نماز به عنوان «معراج مؤمن» ياد شده است. ليكن اين عروج و پرواز، نه در فضاي باز آسمان، بلكه در فضاي معنويت بندگي است و براي رسيدن به «قرب پروردگار» است، نه اوج گرفتن تا چند هزار پا در ارتفاع.

در يك مقايسه، مي توان طيران معنوي وعروج عرفاني يك نمازگزار را با يك خلبان و پرواز او با هواپيما در آسمان، مقايسه كرد، با تفاوت هايي كه در اين دو پرواز وجود دارد:

1- بيشترين نيرو و فشار، هنگام كنده شدن هواپيما از زمين است، در عبادت و نماز هم، بيشترين سختي و فشار، غلبه بر هواي نفس و شروع به عبادت است.

2- اهميت هر پرواز، به فرود سالم و بدون خطر، هواپيماست. شروع عبادت هم، وقتي ارزش دارد كه پايان آن سالم و بدون آفت عجب و غرور، و بدون ضايعه ي «حبط اعمال» باشد.

3- هواپيما، براي سوخت خود، نياز به بنزين خالص ويژه دارد. معراج روحي نمازگزار هم، محتاج توجه خالص و نفي همه ي عبوديت هاست. كه با



[ صفحه 96]



بالا بردن دست تا بيخ گوش، و نفي و «لالبيك» گفتن به غيرخدا، خلوص نيت به دست مي آيد.

4- براي پرواز، خلبان بايد از سلامت كامل برخوردار باشد، در نماز و بار يافتن به محضر خداوند نيز، «قلب سليم» لازم است «الا من اتي الله بقلب سليم»

5- پرواز هواپيما، با دو بال است، و با يك بال طيراني صورت نمي گيرد. در نماز هم، همراه با ارتباط با خدا، ارتباط سالم با مردم لازم است و در كنار اداي «حق الله» بايد «حق الناس» را هم ادا كرد. قرآن همراه با «يقيمون الصلوة» معمولا «يؤتون الزكوة» را هم دارد.

6- هواپيما براي پرواز، مقداري روي زمين حركت مي كند و دور برمي دارد، تا امكان برخاستن از زمين داشته باشد.

مقدمات نماز و اذان و اقامه و ذكرهاي مستحب نيز، مقدمه ي آن پرواز ملكوتي است. دعاهاي پس از نماز و ذكر تعقيبات هم، حركت روي زمين، پس از نشستن در «باند» است.

7- در پرواز، اولين خطا، آخرين خطا هم هست و سقوط، همراه با نابودي است. در عبادت نيز، شرك و عجب و ريا، انسان را به دره ي سقوط مي افكند، و ابليس با سابقه ي شش هزار سال عبادت، با يك خطا و عصيان، مطرود و ملعون ابدي مي شود!

8- يك خلبان، به فرمان برج و اتاق فرمان حركت مي كند و تابع دستور است. نماز و عبادت هم طبق دستور است، و حتي يك دقيقه دير و زود يا خلاف قانون، آن را باطل مي كند.



[ صفحه 97]



9- خلبان، گاهي پرواز كرده و گاهي استراحت مي كند و هواپيما نيز سرويس مي شود. انسان هم در كنار نيايش و عبادت، گاهي هم به استراحت و لذت هاي مباح و پرداختن به معاش نياز دارد و كسي همچون پيامبر خدا صلي الله عليه و آله گاهي «كلميني يا حميرا» مي گفت.

10- براي ارتباط خلبان با برج مراقبت و كنترل، فقط يك زبان بين المللي رسميت دارد. ارتباط نمازگزار هم با خدا، فقط با زبان عربي است و در عبادت حج نيز، شروع احرام، با «لبيك اللهم لبيك» است.

11- قبل از پرواز، نياز به اطلاعات است (نسبت به هواشناسي نقشه خواني، جهت يابي و...) در عبادت نيز آگاهي هاي مقدماتي لازم است و عبادت بدون علم و فقه، بي ارزش است. حتي در تجارت نيز آشنائي به احكام خدا لازم است. «الفقه ثم المتجر» تا چه رسد به نماز و عبادات.

12- خلبان، هر چه بالاتر مي رود و اوج مي گيرد، زمين در نظرش كوچكتر جلوه مي كند. انسان الهي هم هر چه بيشتر با عظمت خداوند آشنا مي شود، غيرخدا در نظرش كوچكتر مي شود. به فرموده ي اميرالمؤمنين عليه السلام:

«عظم الخالق في انفسهم فصغر مادونه في اعينهم» [1] .

13- هواپيما، هر چه بزرگتر باشد، تكانش كمتر و آرامش مسافرين بيشتر است. در نماز و عبادات هم آنچه به صورت جمعي است (مانند نماز جماعت و حج) ثواب بيشتر و امكان قبولي افزون تر است.

14- معمولا همراه خلبان، كمك خلبان است، براي مواقع اضطراري. در نماز جماعت هم، خوب است افراد عادل و متقي در صف اول بايستند كه اگر



[ صفحه 98]



براي پيشنماز مسئله اي پيش آمد، يكي از آنان، نماز جماعت را به آخر برسانند.

15- در پرواز مادي، وقتي خلبان و سرنشينان در اوج هستند، از مسائل و مشكلات خانه و زندگي فاصله گرفته، بي خبر مي شوند. در طيران معنوي هم، وقتي روح، اوج گرفت، توجه به ماديات كمتر مي شود، تا آنجا كه در نماز، تير از پاي حضرت امير عليه السلام مي كشند و متوجه نمي شود.

16- در يك پرواز، همين كه از آن اوج، مقداري پايين تر مي آيد، نامش را «كم كردن ارتفاع» مي گويند، هر چند نسبت به زمينيان، هنوز در اوج است. عبادت اولياء الله نيز گرچه نسبت به نماز و بندگي افراد معمولي، همواره در اوج است، ولي خودشان كاهش ارتفاع را از آن اوج نهايي، نوعي قصور و تنزل مي دانند و استغفار مي كنند. و اين است مفهوم «حسنات الابرار سيئات المقربين».

به هر حال، نماز كه توجه به خالق هستي و دل كندن از علايق دنيوي است، براي اهل معرفت يك پرواز به حساب مي آيد، پروازي فراتر از طيران پرندگان در فضا، يا پرواز هواپيما در جو و بالاتر از آن.

آنچه انسان را زمين گير مي كند، وابستگي هاي او به ماديات و شهوات است: به قول سعدي:



طيران مرغ ديدي؟ تو ز پاي بند شهوت

بدرآي تا ببيني طيران آدميت





[ صفحه 101]




پاورقي

[1] نهج البلاغه، خطبه ي متقين (خطبه ي همام).


بازگشت