فلسفه ي عبادات


احكام و برنامه هاي عبادي اسلام، همه حكمت و فلسفه دارد:

اولا: به دليل صدها آيه و حديث، كه مردم را به تعقل و تفكر فرامي خواند و هيچ مكتبي به اندازه ي اسلام به انديشيدن دعوت نكرده است.

ثانيا: يكي از انتقادهاي شديد قرآن بر مشركان و بت پرستان، تقليد كوركورانه و بي دليل از نياكان است.

ثالثا: خود قرآن، بارها در كنار بيان احكام و دستورها، به دليل آن هم اشاره كرده است. امامان معصوم نيز در روايات، به بيان اين حكمت ها پرداخته اند و دانشمندان اسلام، گاهي به تأليف كتابهايي پيرامون اين موضوع اقدام كرده اند. [1] .

به علاوه، با پيشرفت دانش بشري، روز به روز پرده از اسرار احكام الهي و



[ صفحه 67]



دستورهاي ديني برداشته مي شود و هر چه از عمر اسلام مي گذرد، بر عظمت و جلوه ي آن افزوده مي گردد.

با توجه به همه ي نكات فوق، يادآور مي شود كه:

1- لازم نيست دليل همه ي احكام را، همه ي مردم در همه ي زمانها بدانند. گاهي دليل برخي از آنها الآن روشن نيست ولي گذشت زمان، آن را روشن مي سازد.

2- در فلسفه ي احكام، تنها نبايد نظر به فوايد و آثار مادي آنها داشت و تنها به بعد اقتصادي و بهداشتي و... توجه كرد و از آثار روحي و معنوي آخرتي آن غافل بود.

3- كسي كه خدا را حكيم و دستورهايش را براساس حكمت مي داند، نبايد به خاطر اينكه امروز دليل حكمي را نمي داند از انجام آن تخلف كند. مريض، اگر بگويد: تا از خواص دارو آگاه نشوم مصرف نمي كنم، از درد خواهد مرد. البته بايد دارو را مصرف كند و درصدد شناخت هم باشد.

4- در هر جا كه از قرآن و حديث، دليل محكمي بر فلسفه ي حكمي نداريم، بهتر است ساكت باشيم و با يك سري توجيهات و حدسيات دليل تراشي نكنيم.

5- اگر از بعضي اسرار جهان هستي آگاه شديم، مغرور نشويم و توقع نداشته باشيم كه دليل همه چيز را بدانيم.

6- از مدار عادي خارج نشويم و به دامن وسوسه ها نيفتيم، همچنانكه مردم در مراجعه ي به پزشك، خود را در اختيار او قرار مي دهند يا براي تعمير اتومبيل خود، مكانيك را سؤال پيچ نمي كنند (چون به آگاهي پزشك و مكانيك، اعتقاد و باور دارند) در مسائل ديني هم كه به قانون خدا گردن



[ صفحه 68]



مي نهند، بايد بپذيرند و عمل كنند. چرا كه خداوند، هم مهربان تر است، هم داناتر و حكيم تر. هم آينده را مي داند، و هم آثار ظاهري و باطني و نهان و آشكار را.

7- اگر گوشه اي از اسرار حكم خدا را دانستيم، نبايد خيال كنيم بر همه ي اسرار واقف گشته ايم. آنكه دست خود را در دريا فرومي برد، حق ندارد پس از بيرون آوردن دستش، به مردم بگويد: اين، آب درياست، بلكه بايد بگويد: از آب دريا، اين مقدار به سرانگشت من رسيده است. آنكه فلسفه ي حكمي را بفهمد، نمي تواند خيال كند آنچه فهميده، تمام است و ديگر جز آن چيزي نيست. مگر با عقل و فكر محدود انساني، مي توان به عمق احكامي كه از علم بي انتهاي خدا سرچشمه گرفته، پي برد؟

8- همان عقلي كه ما را به فهميدن فلسفه ي احكام دعوت مي كند، همان مي گويد: اگر جايي ندانستي، از آگاهان باتقوا بپرس. اين همان تعبد در مقابل اولياء دين است.

اينك، پس از اين مقدمات، نمونه هايي را از قرآن و حديث نقل مي كنيم كه اشاره به فلسفه ي احكام دارد.


پاورقي

[1] مانند: علل الشرايع، از صدوق و ده ها كتاب درباره ي اسرار نماز و حج و....


بازگشت