عبوديت نه عبادت


پرستش و اطاعت ظاهري، اگر بدون تسليم و پذيرش قلبي باشد، بي ارزش است. «بنده» بايد تسليم محض و بي قيد و شرط امر «خدا» باشد و در برابر فرمان الهي و دين خدا، سليقه ها و خواسته هاي شخصي را كنار بگذارد و به نيش و نوش ديگران و خوش آمدن و بد آمدن مردم بي اعتنا باشد. اين تسليم محض و بي چون و چرا بودن، همان «عبوديت» است كه فلسفه ي عبادت است.

ابليس، با آن همه سابقه ي عبادت، چون روحيه ي عبوديت نداشت، در مقابل فرمان خدا درباره ي سجده بر آدم سرپيچي كرد و مطرود شد.

ريشه ي استكبار و اعراض مردم از دعوت هاي انبياء، آن بوده كه حالت تسليم و عبوديت نداشتند و تابع خواسته ي دل بودند.

قرآن مي فرمايد: «أفكلما جآءكم رسول بما لاتهوي أنفسكم استكبرتم» [1] .

آيا هر گاه پيامبري از طرف خداوند، براي شما قانوني مي آورد كه مطابق دلخواهتان نبود، تكبر مي ورزيد؟

در جاي ديگر مي فرمايد: «فلا و ربك لايؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في أنفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما» [2] .



[ صفحه 41]



به خدا سوگند، ايمان واقعي به تو نمي آورند، مگر آنگاه كه در مشاجرات و نزاعهايشان تو را به داوري بپذيرند و در برابر قضاوت تو، هيچ ناراحت نشوند و تسليم بي چون و چراي حكم الهي باشند.

پس، عبادتي ارزشمند است كه سرچشمه از عبوديت و تسليم و رضاي انسان داشته باشد. عبادت، بندگي خدا كردن است، نه بنده ي خود و تابع هوس و تمايلات خويش بودن.

هرگاه براي مسلمانان صدر اسلام، حكم جهاد مي آمد، گروهي مي گفتند: چرا اين فرمان، مدتي به تأخير نيفتاد و حالا فرارسيد؟

«لولآ أخرتنآ الي أجل قريب» [3] .

در واقعه ي تغيير قبله از بيت المقدس به كعبه، عده اي گفتند: چرا؟ قرآن پاسخ مي دهد: «لنعلم من يتبع الرسول ممن ينقلب علي عقبيه» [4] .

تا ببينيم چه كسي پيرو پيامبر است و چه كسي به عقب برمي گردد (و دهن كجي مي كند).

نمونه ي كامل تسليم و عبوديت را در داستان ابراهيم و اسماعيل عليهم السلام مي بينيم، كه هم پدر، مطيع محض دستور خدا است و فرزند را به قربانگاه برده و كارد بر حلقومش مي گذارد. و هم اسماعيل، مي گويد: اي پدر، آنچه را كه فرمان است انجام بده «يا ابت افعل ما تومر» [5] .

ابراهيم عليه السلام نمونه ي كامل يك بنده ي مطيع و تسليم است، چه در قرباني كردن فرزند، چه در رها كردن هاجر و اسماعيل در بيابان هاي خشك مكه، چه در



[ صفحه 42]



آمادگي براي افتادن در آتش نمروديان.


پاورقي

[1] بقره، آيه ي 87.

[2] نساء، آيه ي 65.

[3] نساء، آيه ي 77.

[4] بقره، آيه ي 143.

[5] صافات، آيه ي 102.


بازگشت