مقايسه عبادت خود با عبادت اولياء خدا


عبادات ناچيز ما، در مقايسه با عبادت هاي اولياء الله، به راستي كه اندك است. با آنكه آنان، معصوم بودند و در عبادت و نيايش و بندگي، سرآمد عصر خويش و همه ي دوران ها به حساب مي آمدند، اما آن همه اهل توجه به پروردگار و عبوديت در آستان او بودند. ما كه سراپا نقص و عجز و نيازيم، بايد بسي بيشتر عبادت كنيم. توجه و شناخت نسبت به عبادت اولياء خدا، ما را از مغرور شدن به نماز و دعايمان بازمي دارد. اينك به چند نمونه اشاره مي كنيم: [1] .

1- پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بسيار عبادت مي كرد و خود را به مشقت مي انداخت، تا آنكه اين آيه نازل شد: «طه. مآ أنزلنا عليك القرءان لتشقي» [2] .

اي پيامبر! ما قرآن را بر تو نازل نساختيم كه خود را به مشقت بيفكني!

2- امام مجتبي عليه السلام مي فرمايد: «ما كان في الدنيا اعبد من فاطمة عليهاالسلام، كانت



[ صفحه 37]



تقوم حتي تتورم قدماها» [3] .

عابدتر از حضرت فاطمه عليهاالسلام كسي در دنيا نبود. آنقدر به عبادت مي ايستاد تا قدم هايش ورم مي كرد.

3- امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

امام زين العابدين عليه السلام در شب و روز، هزار ركعت نماز مي خواند، آنگونه كه اميرالمؤمنين عليه السلام انجام مي داد، وي پانصد نهال نخل داشت كه پاي هر نخلي دو ركعت نماز مي خواند. [4] .

4- امام باقر عليه السلام نقل مي كند:

وارد شدم، پدرم را ديدم كه پايش ورم كرده، رنگش متغير، چشمانش سرخ، پيشاني اش نشان سجده دارد، به گريه افتادم. وقتي متوجه من شد، فرمود: فلان نوشته را بياور!

در آن نوشته، از عبادت هاي علي عليه السلام كمي برايم خواند و كنار گذاشت و فرمود: چه كسي مي تواند همچون علي عليه السلام عبادت كند؟ [5] .

5- امام كاظم عليه السلام در زندان، گاهي از صبح تا ظهر را به يك سجده مي گذراند، و چنان سينه به زمين مي چسباند، كه گويي پارچه اي بر زمين افتاه است. [6] .

وقتي بزرگان معصوم ما چنين اند و همواره به قصور خويش در عبادت اعتراف دارند و زبانشان به «ما عبدناك حق عبادتك» گوياست، ديگر چه جاي غرور و خودپسندي، نسبت به آنچه به نام «عبادت» انجام مي دهيم: ميان عبادت



[ صفحه 38]



ما و عبادت اولياء خدا «تفاوت از زمين تا آسمان است» پس چرا مغرور شدن؟


پاورقي

[1] در بحث «نمازهاي معصومين» به نمونه هاي ديگري اشاره شده است، مراجعه كنيد.

[2] طه: آيه ي 1 و 2. حديث از بحارالانوار، ج 16، ص 202، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 366.

[3] بحارالانوار، ج 43، ص 61.

[4] بحارالانوار، ج 46، ص 64.

[5] بحارالانوار، ج 46، ص 75.

[6] بحارالانوار، ج 48، ص 107.


بازگشت