سجاده نيايش


سميرا محمدتقي

هميشه مسافرم. نمي دانم شايد اين را از همان مسافر آموخته باشم كه روزي از كوچه باغ احساسم عبور كرد و به سرزمين آشنا



[ صفحه 334]



ولي دوردستي رفت. چشم در چشمِ قناريِ هميشه ساكتِ اتاقم مي نشينم و زمزمه باد را معنا مي كنم. چه خوب است فرياد ساكت باد را شنيدن و التيام بخشيدن به گوش دلي كه تاكنون صداي پرمعنايي را نشنيده است.

سميرا محمدتقي از اهالي همدان اين متن ادبي را تنظيم و ارسال كرده است. او، اين متن را در ده قطعه و هفده صفحه تدوين كرده كه عناوين آن شامل اين موارد است: «مسافر»، «مأمن وجود خسته»، «نماز پنجره اي رو به آسمان»، «مركب پرستش»، «تمامت عشق»، «شورعشق» «تاروپود عشق»، «پائيز»، «جام سبزفام» و «تن پوشي از صدا».

او در اين متون با لحني عارفانه به توصيف نماز و در واقع تأثيرات آن و ضرورت و كارآيي آن براي انسان مي پردازد و در اين ميان از عشق بسيار صحبت مي كند.


بازگشت