ابديتي دوباره


فاطمه مرادي

اگر در نماز عاشورا بودم مي گفتم: بارالها! اين لحظه ها و دقايق و ثانيه ها را در همين جا نگه دار تا ساعت ها از حركت باز ايستند و تك تك ثانيه ها را به خاطر بسپارم تا در اين عصر كه گلي نمي شكفد و پرستوها ديگر هجرت نمي كنند و برگ هاي خزان زده و مرده جاي خود را به برگ هاي تازه و لطيف نمي دهند و قلب هاي آتشين از عشق مانند آتشفشاني خاموش و مرده اند، به همه بگويم كه حسين عليه السلام كه بود و چه كرد. از خاطرات مادرش بگويم، از پدرش و خواهر و برادرش.

فاطمه مرادي، شانزده ساله، نوشته خود را درباره ي «اگر در نماز عاشورا بودم…» تنظيم و ارسال كرده است. او كه در سه صفحه احساسات خود را به قلم آورده است، گريزي مي زند به خاطراتي كه مربوط مي شود به حضرت زهراسَلام الله عَلَيها و امام علي عليه السلام. و واقعه ي عاشورا را به غم هاي خاندان اهل بيت پيوند مي زند و در انتهاي اثر، نوشته خود را به مهدي موعود عجّل الله تَعالي فَرَجهُ شَّريف هديه مي كند.



[ صفحه 307]




بازگشت