لحظه ملاقات


داوود مقدم

روز گرمي است. آفتابش مي سوزاند و من طالب پياله اي آبم؛ اما نه! چه طور مي توانم قطره اي آب بنوشم؟! آه … چقدر دوست داشتم پشت سر آن امام عزيز نماز مي خواندم. اگر آن روز من نيز در جمع ياران آن امام بودم، سوار بر مركب عشق مي شدم و تير انتقام را به سوي دشمنان اسلام مي كوفتم.



[ صفحه 305]



داوود مقدم، بيست و چهار ساله، از تهران متن دو صفحه اي خود را درباره ي عاشورا با سوژه «اگر در نماز امام حسين عليه السلام بودم…» نوشته است. نوشته ي اين نويسنده با نثري داستاني آغاز مي شود. و راوي با بيان اين كه در ظهر عاشورا قرار دارد با نگاهي به گذشته، حادثه كربلا را بازگو مي كند. به عقيده نويسنده كربلا اكنون نيز وجود دارد. و وظيفه ما مسلمانان، كم تر از ياران امام حسين عليه السلام در كربلا نيست.


بازگشت