ظهر با شكوه


حميده كواكبيان

نزديكي هاي ظهر است و در اين بيابان و سرزمين هر گوشه اي را كه نگاه مي كنم فرياد «العطش» بلند است. مي پرسم نام اين سرزمين چيست؟ مي گويند: كربلا. تا اين را مي شنوم بدنم به لرزه مي افتد و تا چند لحظه در فكر فرو مي روم. درست در مقابل من خيمه هاي زيادي است. مي پرسم در اين خيمه ها چه كساني هستند؟ مي گويند: خانواده ي حسين عليه السلام و زنان و كودكان. وارد يكي از خيمه ها مي شوم. بچه ها در گوشه اي نشسته اند و لبان همه آنان خشكيده است.



[ صفحه 281]



حميده كواكبيان در چهار صفحه، مطلب خود را با موضوع «اگر در نماز حسين عليه السلام بودم…» به نگارش در آورده است و در اين متن روايي ـ توصيفي، نويسنده، از ظهر عاشورا و آواي «العطش» آغاز مي كند و سپس نام آن سرزمين را مي پرسد و پاسخ مي گيرد: كربلا. نويسنده ابتدا خيمه ها را توصيف مي كند و از تشنگي كودكان سخن مي گويد. سپس بيرون از خيمه ها ميدان نبرد را توصيف مي كند و بعد به وقت نماز مي رسد. نويسنده پس از توصيف و شرح نماز امام حسين عليه السلام نشان مي دهد كه خود نيز مشغول نماز بوده است و نماز در عاشورا را آرزو داشته است.


بازگشت