سپيده اي دوباره


عصمت قدياني

سلام بر عاشقاني كه كبوتر حرم ايمان دلشان، بر بام بلند آسمان آبي و مطهر، هميشه ميهمان است و اين بار در شور و شوق نجيبانه آفتابش مي سوزند. به راستي چرا وصال بي پايان برخي از ياران عشق در عروجشان نهفته است؟ چگونه به عهدشان وفا كرده اند كه خداوند تاب نياورد و آنان را در عرش الهي اش به پرواز در آورد؟ قبله ي بي نشانشان در حضور دل آرام است كه جهت مي يابد. سجاده اي به وسعت خاك، مهري به درخشندگي طلايه هاي اميد، و وضويي به سرخيِ خونِ عاشقِ صادق. خلوت گاهي به تاريكي شب هاي ظلماني و عبادتي به پاكي اخلاص. در برابر اين همه عظمت و شكوه ملائكه سر تعظيم فرود مي آورند و بال هايشان را متبرك به چشمه سارهاي عشق مي كنند. و زمين شرمنده از اين همه خضوع و خشوع است.

از تهران، عصمت قدياني، كه دانشجوي رشته زبان و ادبيات فارسي است، اين نوشته را در چهار صفحه قلمي كرده است. او در اين نوشته، شهيدان نماز را به كبوتراني تشبيه مي كند كه به سمت پروردگار عروج مي كنند. سپس نماز آنان را توصيف مي كند و از مراتب و مراحل مختلف نماز سخن به ميان مي آورد. او در اين نوشته ركوع و سجود عاشقان را نشان ادب عاشقان حق تعالي مي داند و اشاره مي كند كه



[ صفحه 272]



خداوند اين ادب را بي پاسخ نمي گذارد و به عاشقانش عظمت و عزت روح مي بخشد.

قدياني در پايان نوشته اش مقتداي همه ي عاشقان خداوند را علمدار شهيدان نماز، مولي الموحدين، علي عليه السلام مي داند.


بازگشت