ميثاق خونين


سپيده عباسي

هنگام عبور از كوچه هاي تنهايي، از پشت پنهاني ترين گل برگ ها ديدم: سواري براسب سپيد يال خويش آواز غريب ترين مأواي وصل را مي سرود و باد را در حلقه هاي سرخ شقايق نثار شاخه التماس مي كرد. آرام و سبكبال در كنار من ايستاده و با تبسمي مليح نامه اي از صدف سبز انتظار به دست من داد. پرسيدم: اي آشناي غريب! تو كيستي كه به احترامت سپيدارهاي بلند، قامت خم مي كنند و بوته هاي ياس دست در دست شاپرك مي رقصند؟ گفت: «بدان، كه من پيك قاصدي هستم بر صحراي خشكيده ي ايمان تو و غروب دلگيرت را آفتابي عالمتاب».



[ صفحه 227]



سپيده عباسي متولد 1358 ساكن شهرستان چادگان و دانشجوي مترجمي زبان انگليسي است. او در نوشته زيباي شاعرانه اش با مولاي خويش سخن مي گويد و از كربلا گريزي به شلمچه مي زند. او درباره ي ظهر عاشورا و امام حسين عليه السلام با نثري زيبا و دل انگيز حرف مي زند و همراه با بانگ ملكوتي اذان صبح از خواب برمي خيزد.


بازگشت