نبض عاشورا


محبوبه طاهري

عشق را در كدامين مكتب آموخته اي كه چنين استادوار مي آموزي. دريغا نمي توان عاشق شد، با بغل بغل نياز و فقر. آري، نمي توان حس عشاق را لمس كرد، اي گرا ن تر از فهم!

تاريخ اگر چون تو را به خود نديد، چونان كه عاشورا نبضش را متوقف كرد و بشر محزون شد از وحشيانه ربودن گوشواره ي رقيه ات. يا حسين! تنها تو را مي خوانم و تنها احساس و قلبم را به تو مي سپارم. اي فرزند محمد امين و اي عاشق!

محبوبه طاهري هجده سال دارد و دانش آموز دوره ي پيش دانشگاهي است. نوشته ي او در موضوع «اگر در نماز امام حسين عليه السلام بودم…» به رشته ي تحرير در آمده است. او نخست به ارائه تصويري از آن ظهر غم انگيز مي پردازد و سپس با مولاي خويش، آقا اباعبدالله عليه السلام سخن مي گويد. درباره ي عشق و راز تشنگي آن لب ها در چنان ظهر عظيمي مي پرسد و در انتها از كربلا به جبهه هاي ايران و شلمچه و



[ صفحه 221]



دوكوهه مي رسد و از شهيد آويني و شهيد همت مي پرسد: كربلا كجاست؟


بازگشت