لحظه ي وصال


بتول شاقليان قهفرخي

آري، رودخانه ي پاكي از آن من و توست؛ رودخانه اي كه هر جرعه ي آب آن، عشق است؛ رودخانه اي كه مانند جام صبوحي است كه هر لحظه از آن جرعه اي بنوشي، مست و بيخود خواهي شد. همان رودي كه پروردگار اعلي و عزيز به من و تو اجازه داد تا پنج بار در آن شنا كنيم. خيلي خوب است كه در يك روز پنج بار خود را جلا دهيم؛ اما اگر بخواهيم حيات مادي را چنين عزت وار كنيم و از حيات معنوي بگريزيم، واي برما كه خدا ما را نخواهد بخشيد. رودخانه ي پاكي، براي آنان كه عشق را ديده بودند، بيش از پنج بود.



[ صفحه 210]



آنان عاشق بودند. تمام ذكر و فكرشان ديدن معشوق و غرق شدن در آبي پاك بود كه معشوق به آن ها عطا كرده بود. آناني كه ظهر عاشورا را آفريدند، آناني كه در ركاب حضرت سيدالشهدا عليه السلام بودند و يك دم از او غفلت نمي كردند. همانان عشق داشتند و همانان بودند كه در تنها لحظه ي باقيمانده از اين حيات مادي، هم چنان در پي حيات معنوي قدم برداشتند.

بتول شاقليان قهفرخي متولد سال 1357 در شهر كرد، استان چهارمحال و بختياري است. متن ارسالي او در چند بخش تنظيم شده است كه عناوين آن بدين قرار است؛ «رودخانه ي پاكي»، «در سنگر عشق ياران»، «لحظه ي وصال»، «شهيدان نماز»، «بچه هاي بهشت»، «نمازي ديگر» و «پيمان حق». اين نوشته ها درباره ي عاشورا، نماز و شهيدان نماز و حضرت سيدالشهدا عليه السلام است.


بازگشت