نبض زندگي


شقايق شهوه

اگر در نماز ظهر عاشورا بودم، گوش فرا مي دادم به باد كه در اين ظهر چگونه مي پيچد در انتهاي دشت سكوت. لب برخاك مي نهادم تا نبض تشنگي بر لبان خشك را حس كنم و آن گاه بر سجده گاه مي نشستم و زيارت عاشورا مي خواندم.



[ صفحه 206]



هنگامي كه ستيز آغاز شد و كشتند و گرياندند وكوثري از غم و خون ساختند، ديگر تاب ماندن نداشتم و فرياد مي زدم كه تو را ياري خواهم كرد با خواندن نماز و برپايي عزاداري براي تو كنار نخل هاي سوخته و خيمه هاي آتش زده.

شقايق شهوه در دو صفحه، متن ادبي خود را با موضوع «ظهر عاشورا» نوشته است. او به بيان وظايف يك فرد به عنوان مسلمان در قبال حادثه ي عاشورا مي پردازد و در ادامه با زباني استعاري تر، اقدام به بازگويي واقعه ي عاشورا مي كند.


بازگشت