شمعي براي اين دل سودايي


اعظم و حسين شادي امرالله

اين نسيم نينواست كه هم اينك گيسوي پريشان عشق را از اين سوي دشت تا آن سوي صحراي نور با خود مي برد و اين شعر كه در گوش خاك مي خواند، شرح بلند شوري است كه در آغوش اين خاك آرميده است. اين شعر شرح خوني است كه در رگ هاي شيعه جاري است. اين شعر شرح زينب است و اين خاك آرامگاه اوست؛



[ صفحه 200]



پس بگذار در كنار تربتش چون شمعي بسوزم؛ شمعي براي اين دل سودايي.

نمي دانيم موضوعي كه اين برادر و خواهر برگزيده اند تا درباره ي آن قلم بزنند چيست. نيمي از آن را مي توان زير عنوان «اگر در نماز امام حسين عليه السلام بودم…» گرد آورد و نيم ديگر در واقع روايت هايي از صحنه ي كربلاست. مثلاً قطعه ي «دلتنگ آفتاب» روايت بي تابي و گريه ي فرشته ي وحي، جبرئيل بر سر كشته ي امام حسين عليه السلام است.» شمعي براي اين سودايي» درباره ي حضرت زينب سلامُ الله عَلَيها و نقش او در كربلا و «آهنگ باران» روايت آرزوي نويسنده براي بودن در كنار زينب سلامُ الله عَلَيها است.

اعظم شادي امرالله دانش آموز دبيرستاني، متولد1362، و اهل تهران است حسين شادي امرالله نيز دانش آموز دبيرستاني و متولد 1364 است.


بازگشت