نمازي كه من دوست دارم


بهرام خلجي

مي خواهم از تو بگويم. از تو كه عطر و بوي شقايق هاي باغچه ي خدا را داري.

با تو مي توان تا خدا رفت. با تو مي توان مثل قاصدك پركشيد و عاشق شد. با تو مي توان بهترين شعر خدا را سرود. با تو مي توان عاشقانه ترين پرواز را تجربه كرد. با تو مي توان بهترين رؤياها راديد. با تو مي توان لذت بخش ترين سفر را به اعماق روح تدارك ديد. با تو مي توان بهترين خلوت را فراهم آورد. با تو مي توان زيباترين زندگي نامه ي عشق را نوشت. با تو مي توان عاشق شد، اي نماز!

اكرم خلجي از معدود نويسندگان گروه سني بزرگسال است كه در موضوع «نمازي كه من دوست دارم» قلم زده است.



[ صفحه 139]



از ويژگي هاي نثر او، استفاده بسيار از شعر در جاي جاي آن است. زبانش اگر چه پخته و كامل نيست، اما قابل قبول تر از عناصر ديگر است.

متأسفانه خيال در نثر او بسيار كمرنگ است. با آن كه به گواهي برخي از قطعه هاي نوشته اش، اگر كمي بيشتر مي كوشيد، قطعاً مي توانست خيال انگيزتر و عاطفي تر بنويسد.


بازگشت